تاریخ ساسانیان در ایران باستان (224 پیش از میلاد تا 642 میلادی)

تصویر اردشیر دوم، پادشاه ساسانی، بر روی یک سنگ‌نگاره
نقش‌نگاره‌ای از اردشیر دوم، پادشاه ساسانی
تصویر اردشیر دوم، پادشاه ساسانی، بر روی یک سنگ‌نگاره
نقش‌نگاره‌ای از اردشیر دوم، پادشاه ساسانی

با مطالعه‏‌ی تحولات دوران ساسانیان در طی تاریخ ایران، درمی‌یابیم ظهور این قدرت جدید در ایران باستان، واکنشی به سیستم حکومتی غیرمتمرکز پیشین بوده است که پارت‌ها بنا نهاده بودند. تاریخ ساسانیان با اردشیر پاپکان، فرمانروای پارس، در مرکز ایران آغاز شد. وی بر این باور بود که با ایجاد حکومتی متمرکز و قوی، می‌توان مردم را متحد کرد.

نقشه ایران در زمان ساسانیان

نقشه ایران در تاریخ ساسانیان
نگاهی به تاریخ ساسانیان در دوران باستان

حکومت ساسانی ازجمله حکومت‌های بزرگ و متمدن قرن سوم تا هفتم میلادی بود که پادشاهان آن‌ قصد داشتند اقتدار دوره‌ی هخامنشیان را بازیابند. درخور توجه است که قلمروی ایران در دوره‌ی هخامنشیان در گسترده‌ترین حالت خود بود. به‌هرحال، ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد را پایتخت خود ساختند و بر قسمت بزرگی از غرب قاره‌ی آسیا تسلط یافتند. آن‌ها مرزهای ایران را که خود آن را ایرانشهر می‌نامیدند، به این صورت گسترش دادند:

  • شرق: مرز ایران تا دره‌ی رود سند و پیشاور رسید؛
  • غرب: رود فرات در مرز بین ایران و حکومت روم با جانشین آن یعنی روم شرقی و امپراتوری بیزانس قرار گرفت؛
  • شمال شرقی: مرز ایران در این منطقه گاهی تا کاشغر می‌رسید؛
  • شمال غربی: مرز ایران تا کوه‌های قفقاز و دربند در ساحل دریای خزر کشیده شده بود. گاهی مرز ایران تا دریای سیاه نیز می‌رسید؛
  • جنوب: مرز ایران تا سواحل خلیج فارس امتداد داشت.

آغاز تاریخ ساسانیان

برخلاف هخامنشیان که سیاست تسامح را اجرا کردند تا دیدگاه خود برای ایران متمرکز را تحقق ببخشند، اردشیر تفکر برقرارساختن مذهبی دولتی (دین زرتشتی) را در ذهن داشت و می‌خواست آن را با سیاست در یک فرد یعنی شاه تلفیق کند. نتیجه‌ی این امر، بنانهادن امپراتوری ظالمانه‏‌ی دینی بود که با شرایط جهانی آن زمان مطابقت نداشت.

این سلسله به‌‏منظور بزرگداشت ساسان، جد اردشیر، ساسانیان نام گرفت. ساسان موبدی در شهر استخر، شهری مشهور در مرکز ایران، نزدیک به تخت جمشید بود. او با ازدواج با دختر یکی از امرای محلی، قدرت سیاسی یافت. بعد از ساسان، پاپک به جایش نشست و بر قدرت خانوادگی‌شان در قلمروی پارس افزود. پاپک دو پسر داشت به نام‌‏های شاپور و اردشیر. شاپور در حادثه‌ای از دنیا رفت و روزگار اردشیر را برگزید تا جانشین پدرش، پاپکان شود.

اردشیر وقتی به حکومت رسید، شهر اردشیرخوره را برپا کرد و این اعلان جنگی به حکومت مرکزی یعنی اشکانیان بود. جنگ میان اردشیر مدعی پادشاهی و اشکانیان، با پیروزی او پایان یافت و به این ترتیب، اردشیر پاپکان اولین شاه تاریخ ساسانیان شد. او از سال ۲۲۴ تا ۲۴۱ میلادی پادشاه ایران بود.

اردشیر بعد از آنکه آخرین پادشاه پارت، اردوان پنجم (ارتابانوس) را شکست داد، باید با حاکمان متعددی می‌جنگید. همین امر او را مدتی طولانی درگیر جنگ کرد. او نتوانست همه‌‏ی قلمروهای پارت‌ها را تسخیر کند؛ اما برای تغییر شکل نظام حکومتی پارت‌ها، نظامی جدید را برنامه‏‌ریزی کرد که با نام ساسانیان شناخته می‌شد.

او تلاش کرد تا خود را مزداپرستی دین‌دار و دارای فره‌ایزدی معرفی کند. اردشیر و پیروانش سعی کردند تا خود را ادامه‌ی خون پاک و اصیل هخامنشی در رگ‏‌های ایران‌زمین معرفی کنند و اشکانیان را غاصبان جایگاه مقدس پادشاهی نشان دهند.

جنگ‌های مداوم در دوران ساسانیان

تاریخ ساسانیان شاهد چندین جنگ متوالی میان ایران و روم بود. افزون بر آن، ایران باید از خود در برابر تهدیدهای افتالیت‌ها (هون‌های سفید) در مرزهای شرقی دفاع می‌کرد. در سال‌های پایانی دوران ساسانیان، قبایل عرب در غرب ایران و سرزمین‌هایی که در جنوب خلیج فارس قرار داشتند نیز به تهدیدی جدی برای امپراتوری ساسانیان تبدیل شدند.

در آن زمان، معاهداتی میان ایران و روم بسته شد که به‌‏نوعی برای مدتی وضعیت آتش‏‌بس را میان این دو کشور برقرار کرد. این دوران‌های صلح اغلب با نقض یکی از دو طرف به پایان می‌رسید. در نتیجه، جنگ دوباره شروع می‌شد.

امپراتوری‌های ایران و روم دو قدرت جهانی بزرگ آن دوران بودند. چنین جنگ‌هایی ظاهراً به دلایل مذهبی و در پی تغییر مذهب ارمنستان به مسیحیت، دین امپراتوری روم، اتفاق می‌افتاد. در واقع، نبود سیاست مسامحه از یک سو و حمایت رومی‌ها از ارامنه از سوی دیگر علت‌های واقعی چنین جنگ‌هایی بود. افزون بر این، ارمنستان با آنکه مدتی طولانی بخشی از ایران باستان بود، به رومی‌ها تمایل بیشتری نشان می‌داد.

ساسانیان همچنین مستقیماً با ارامنه جنگیدند و آن‌ها را تحت‏‌فشارهای گوناگونی قرار دادند. گاهی اقدامات سرسختانه علیه ارامنه اعمال می‌کردند؛ مانند مالیات‌های سنگین، مصادره اموال کلیسا و بستن آن‏ها. در مواقع دیگر، زمانی که پادشاهان ساسانی مسیحیت را تحمل می‌کردند، ارمنی‌ها فراتر می‌رفتند و آتشکده‌ها را تهدید می‌کردند. پس از آنکه ارامنه با کلیسای روم به توافق نرسیدند، هیچ تمایل و علاقه‌‏ای به آن‌ها نشان ندادند و هیچ حمایتی نیز از سوی آن‌ها دریافت نکردند. در نتیجه، روم دیگر به بهانه‏‌ی حمایت از آن‌ها به ایران حمله نکرد.

افتالیت‌ها در دوران ساسانیان حملات خود را شدت بخشیدند. در بسیاری از این حملات، شاهان ایران مجبور بودند که با آن‌ها بجنگند؛ اما بهرام گور موفق شد تا شکست سختی به آن‌ها وارد آورد. در طول تاریخ ساسانیان، آن‌ها به‌‏قدری به‌‏سمت غرب نفوذ کرده بودند که حتی امپراتوری بیزانس نیز مجبور به مقاومت در برابر آن‌ها شده بود.

قبایل عرب نیز با حمله و غارتگری موجب ناآرامی‌ و اعتراضاتی به حکومت مرکزی شده بودند. شاپور دوم هم سرکوب خود را علیه آن‌ها شدیدتر کرد. او اعراب را کشت، چاه‌ها و چشمه‌های آن‌ها را خشک کرد و افرادی را از میان آن‌ها زندانی کرد. سپس با به‌‏بردگی‌‏گرفتن آن‏ها، تحقیرشان نمود و بدین‌ ترتیب بر آن‌ها چیره شد.

ساسانیان چند سال حکومت کردند؟

ساسانیان حدود ۴۲۷ سال بر سرزمینی حکومت کردند که آن را ایران‌شهر می‌نامیدند. اولین پادشاه یا به‌طور دقیق، شاهنشاه ساسانی که اردشیر بابکان نام داشت، در حوالی سال ۲۲۴ میلادی حاکم پارس شد و شهرهای اطراف آن را به تسلط خود درآورد. سپس، با کشتن آخرین پادشاه اشکانی (اردوان چهارم) در سال ۲۲۶ میلادی، سلسله ساسانیان را پایه‌گذاری کرد. پس از اردشیر، پسرش شاپور اول حکومت را ادامه داد. در دوره‌ی او، ساسانیان بر قسمت بزرگی از آسیای غربی تسلط یافتند. پس از شاپور، پادشاهان دیگری قدرت را به دست گرفتند و در نهایت، این حکومت در دوره‌ی پادشاهی یزدگرد سوم با حمله‌ی اعراب به ایران در سال ۶۵۱ میلادی سقوط کرد.

جایگاه پادشاهان ساسانی

ساسانیان چنین دریافته بودند که برای دچارنشدن به عاقبت اشکانیان، باید از اداره‌ی ملوک‌‏الطوایفی و اعطای قدرت به حکام محلی بپرهیزند و حاکمیت قدرتمند مرکزی بسازند. در حکومت ساسانیان برخلاف حکومت اشکانیان، دین و حکومت بر هم تکیه داشتند و به هم نیرو می‌بخشیدند.

در دوره‌ی ساسانیان، آتشکده‌ها چنان رونقی گرفتند که تاریخ هیچ‌گاه به خود ندیده است. پادشاهان در کنار آتش مقدس آتشکده‌ها تاج بر سر می‌گذاشتند تا نمادی از تقدس قدرتشان باشد.

بنا بر سنتی ساسانی، پادشاه را کسی نمی‌دید، حتی دولتمردان رده‌‏بالا نیز از دیدن شاه محروم بودند. میان شاه و درباریان پرده‌ای کشیده می‌شد. پرده ده ارش (حدود ۱۰۴ سانتی‌متر) با تخت پادشاه و ده ارش با حاضران فاصله داشت و یکی از نجبا که «خرم‌باش» خوانده می‌شد، مسئول پرده‌داری بود. درباریان بنا به جایگاهی که داشتند، در بارگاه شاهنشاهی با زبانی در کام و سکوتی مطلق صف می‌کشیدند. خرم‌باش بود که تعیین می‌کرد چه کسی پیش‌ بیاید و سخن بگوید یا نوازندگان چه ابزاری را در کدام پرده برای شاه بنوازند. حضور همیشگی رامشگران و خنیاگران در دربار ساسانیان مرسوم بود.

نظام اداری ساسانیان

ساسانیان جامعه‏‌ی ایران را به دسته‌های مختلفی تقسیم کرده بودند: روحانیان، نظامیان، مدیران و همچنین کشاورزان و صنعتگران. نجیب‌‏زادگان در میان سه دسته‌‏ی اول قرار داشتند. آن‌ها در قسمت‌های مختلف ایران، منصب‌های بلندمرتبه‌‏ای در اختیار داشتند و معمولاً این منصب‌ها به‌طور مورثی به نفر بعدی می‌رسید. این نظام از نظام اداری پارت‌ها باقی مانده بود؛ اما اتحاد و تمرکززدایی قدرت موجود تا حدی آن را تحمل‌‏پذیر کرده بود. انتصاب برخی از منصب‌های مهم در حوزه‌‏ی قدرت پادشاهان بود، مانند وزیر اعظم و فرمانده‌‏ی کل ارتش.

جامعه‌ی ایرانی بر اساس سه ستون اصلی بنا شده بود:

  • سلطنت فردی
  • قدرت نجیب‌‏زادگان
  • تسلط موبدان زرتشتی

گاهی، سلطنت فردی قدرتمندتر از دو عنصر دیگر بود. گاهی نیز نجیب‌‏زادگان و موبدان سلطنت فردی را تحت‏‌تأثیر قدرت فردی یا جمعی خود قرار می‌دادند. هر زمان که سلطنت فردی تحت‏سلطه‏‌ی دو عنصر دیگر درمی‌آمد، شاه نمی‏‌توانست قدرت خود را آن‏‌طور که می‌خواست اعمال کند. هر گاه این موضوع مدت زیادی طول می‌کشید، باعث نارضایتی‌های بسیار مردم می‌شد.

فهرست پادشاهان ساسانی

در طی حکومت ساسانیان حدود ۴۰ نفر بر تخت شاهی نشستند که بیشتر آن‌ها پادشاه و تعدادی هم غاصب تاج و تخت یا فرمانده‌ی نظامی بودند. فهرست پادشاهان ساسانی از اردشیر بابکان تا یزدگرد سوم بدین ترتیب‌اند:

  • اردشیر یکم (اردشیر بابکان)، شاپور یکم، هرمز یکم، بهرام یکم، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسی، هرمز دوم، آذر نرسی، شاپور دوم، اردشیر دوم، شاپور سوم، بهرام چهارم، یزدگرد یکم، شاپور چهارم، بهرام پنجم، یزدگرد دوم، هرمز سوم، پیروز یکم، بلاش، قباد یکم، زاماسپ، خسرو یکم، هرمز چهارم، خسرو دوم، بهرام ششم، خسرو دوم، ویستهم، قباد دوم (شیرویه)، اردشیر سوم، شَهروَراز، خسرو سوم، پوران دخت، شاپور شهروراز، پیروز دوم، آزرمی دخت، خسرو چهارم، فرخ هرمز، هرمز ششم، پوران دخت و یزدگرد سوم.

اردشیر بابکان

پایه‌گذار سلسله‌ی ساسانی از ابتدا شخصی به نام اردشیر بابکان بود. دوره‌ی کودکی اردشیر به‌دلیل وجود روایات مختلف از زندگی او، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. در تاریخ طبری چنین آمده که او پسر بابک و نوه‌ی ساسان (رئیس معبد آناهیتا در شهر استخر پارس) بوده است. در مقابل، در کتاب شاهنامه‌ی فردوسی و کارنامه‌ی اردشیر بابکان، او یکی از نوادگان دارا (داریوش سوم هخامنشی) و پسر ساسان معرفی شده است.

در هر صورت، اردشیر کسی بود که با تصاحب حکومت محلی پارس و به‌تصرف‌درآوردن شهرهای اطراف آن، حکومت اشکانی را به چالش کشاند. سپس، با کشتن آخرین پادشاه این دودمان به نام اردوان چهارم (یا پنجم) در جنگ هرمزدگان، حاکمیت ایرانشهر را به دست گرفت. او همچنین توانست امپراتوری روم را شکست دهد و برخی از سرزمین‌های آن از قبیل نصیبین، حران و هترا را تصرف کند. در نهایت، اردشیر بابکان پس از ۱۵ سال حکومت و گسترش قلمرو، حکمرانی را به یکی از پسران خود به نام شاپور اول بخشید و از سیاست کناره گرفت. او در سال ۲۴۰ میلادی درگذشت.

شاپور اول

یکی از پسران اردشیر بابکان (بنیان‌گذار سلسله‌ی ساسانی) شاپور اول نام داشت. او در دوره‌ی حکومت پدرش به‌عنوان شریک در حکومت، اداره‌ی امور کشور را بر عهده گرفت. پس از مرگ پدرش نیز تاج پادشاهی بر سر گذاشت و عنوان دومین پادشاه ساسانی را به دست آورد.

شاپور اول در طول حکومت خود، در سه دوره با امپراتوری روم جنگید و توانست قسمت‌های مختلفی از این امپراتوری را به قلمروی خود اضافه کند. او در دوره‌ی سوم مبارزه با روم، امپراتور والرین را به اسارت گرفت و شکست سختی به رومیان تحمیل کرد. در نهایت، این پادشاه ساسانی در سی‌ویکمین سال حکومت خود، بر اثر بیماری درگذشت. از وی میراث مختلفی بر جای مانده است؛ ازجمله، احداث شهرهای بیشاپور و گندی‌شاپور و نیز سنگ‌نوشته‌ای که در کعبه‌ی زرتشت قرار دارد.

شاپور دوم، شاپور ذوالاکتاف

شاپور دوم بعد از درگذشت پدرش هرمز دوم، در سال ۳۰۹ میلادی، زمانی که بیش از پنج سال نداشت، به انتخاب اشراف بر تخت نشست. پدر شاپور، پادشاهی دادگر و نیک‏منش بود که در جنگ با عرب‏‌ها کشته شد.

برتخت‌‏نشستن کودکی در ایران، کاسه‌ی طمع دشمنان را بیش‌‏ازپیش به جوش آورد. تا پیش از آنکه شاپور عقل‌رس شود، نجیب‌زادگان کشور را اداره می‌کردند. وقتی او به سن رشد رسید، عرب‌ها از جنوب به کشور وارد می‌شدند و دارایی مردم را به تاراج می‌بردند تا جایی که برای تیسفون، پایتخت شاهی ایران، به تهدید تبدیل شده بودند.

شاپور دوم در سال ۳۲۰ میلادی و در ۱۶ سالگی چونان مردی جنگی و رزم‌آور بر عرب‌ها تاخت و منکوبشان کرد و انتقام مرگ پدرش، هرمز سوم را بازستاند. در تاریخ آمده است که شانه‌ی اسرای عرب را سوراخ می‌کرد تا درس عبرتی برای دیگران شود، به همین خاطر او را شاپور ذوالاکتاف می‌خوانند.

او چند قبیله از عرب‌ها را به داخل ایران کوچاند و در خوزستان و کرمان سکنی داد. پیوستن بحرین به خاک ایران به‏‌دستِ شاپور دوم، در این نبردها رخ داد.

از طرف آسیای مرکزی، قبایل خیون به ایران تجاوز کردند که شاپور دوم جلوی آنان را نیز گرفت. در سال ۳۶۳ میلادی، یولیانوس، امپراتور روم، به ایران حمله کرد و شاپور زمین‌های در مسیر سپاه روم را سوزاند و خالی از آذوقه کرد که باعث بروز قحطی در سپاه روم و شکستشان شد. به این ترتیب، رومیان قرارداد صلحی با ایران بستند و میان‌رودان و سوریه به ایران تعلق گرفت.

خسرو انوشیروان، پادشاه اصلاحگر تاریخ ساسانیان

بعد از آنکه خسرو انوشیروان بر تخت پادشاهی ساسانیان نشست، جامعه‏‌ی ایران به‌‏سوی دسته‌‏ای از اصلاحات اجتماعی رفت. او قوانین جدیدی در رابطه با مالیات و سلسله‏‌مراتب اداری و خدمات نظامی وضع کرد. وی برای رفع بعضی از هرج‌‏و‏مرج‌‏ها در قانون مالکیت و ارث و ازدواج برنامه‏‌ریزی کرد. در نتیجه، طبقه‌‏ی متوسط جدیدی شکل گرفتند که «دهقان» نامیده می‌شدند. برتری اجتماعی آن‌ها به‌‏مرور با سقوط نظام فئودال به پایان رسید. در نتیجه، دولت مرکزی قدرت بیشتری به دست آورد و توانست تأثیرگذاری خانواده‌های بزرگان را برچیند؛ چراکه قدرت پادشاهی را تهدید می‌کردند.

قدرت و تخصص زندانیان رومی که در جنگ زندانی شده بودند، برای ساخت شهرها و جاده‌ها و پل‌ها استفاده شد. این کار هرگز در سیاست‌های پیش از دوره‏‌ی ساسانیان وجود نداشت. تقریباً ۸۰۰ سال پیش از ساسانیان، هخامنشیان باشکوه‌‏ترین مجموعه کاخ‌ها در جهان باستان یعنی تخت جمشید را بر اساس سیستم پرداخت پول در برابر کار ساخته بودند. البته تأثیر فرهنگ رومی و نظام اداری را نباید نادیده گرفت.

شیرویه، پادشاهی برای یک سال

شیرویه یا قباد دوم، پدرش خسروپرویز را کشت و به جایش بر تخت نشست. او به کشتار بی‌سابقه‌ی برادرانش دست زد و در نهایت، بعد از یک سال فرمانروایی بر اثر بیماری وبا درگذشت.

همین اقدام نابخردانه‌ی او از عوامل سست‏‌شدن پایه‌های حکومت ساسانیان شد. چنانکه بعد از او در مدت چهار سال، شش پادشاه بر تخت نشستند که به‌‏موجب نبودن فرزند پسر در خاندان، دو خواهر، پوراندخت و آذرمیدخت، از میان شاه‏‌دُخت‏‌ها برای فرمانروایی برگزیده شدند.

یزدگرد سوم، پایان تاریخ ساسانیان

در تاریخ طبری آمده است که به‏‌دلیل کشتارهای قباد دوم، کسی را برای پادشاهی در خانواده‌ی سلطنتی نیافتند، پس یزدگرد را بر تخت نشاندند که از مادری زنگی و نوه‌ی خسرو پرویز بود.

یزدگرد جوان و بی‌تجربه در سال ۶۲۳ میلادی در معبد آناهیتا در استخر بر تخت پادشاهی نشست. تختی که موریانه پایه‌هایش را خورده و قدرت شاهنشاهی‏‌اش رو به مرگ بود.

دستاوردهای ساسانیان

در طول تاریخ ساسانیان، پادشاهان این دوره، نظامی اداری به‏‌نام «دیوان» را اعمال کرده بودند که بعدها با فروپاشی امپراتوری ساسانیان، متجاوزان عرب قرن‌ها از آن برای ثبت و مدیریت غنایم جنگی‏شان استفاده کردند. ایرانی‌ها تلاش کردند تا حد زیادی پیشروی افتالیت‌ها به داخل ایران و به‌‏سمت غرب را مانع شوند. چندین شهر مهم مانند بیشاپور و نیشابور بنا شدند. دانشگاه گندی شاپور در جنوب ایران در نزدیکی شوشتر تأسیس شد که در آن پزشکی یونانی و هندی آموزش داده می‌شد.

از میان دیگر رشته‌های مطالعاتی، به فلسفه و خرد توجه بیشتری شد. دانشمندان غیرایرانی برای تحصیل و اقامت به ایران آمدند. برخی به ایران پناهنده شدند. ترجمه‌هایی انجام شد تا دانش بیشتری وارد ایران شود. ایرانی‌ها در صنایع‏‌دستی ظریف و موسیقی و معماری پیشرفت‌های چشمگیری کردند. برخی از صنایع‌‏دستی ایرانیان مانند شیشه‌‏جات حتی به کشورهای بسیار دور مانند ژاپن صادر می‌شد.

جهان نجیب‌‏زادگان با حمله اعراب به سرزمین‌های ایران از بین رفت؛ اما هویت ایرانی در زبان و سنت و تاریخ آن باقی ماند. ایرانی‌ها به مقاومت در برابر اشغالگران جدید ادامه دادند و آنچه را متعلق به خودشان بود حفظ کردند؛ اگرچه ایران به‌مدت دو قرن در آشفتگی به سر می‌برد. هویت ایرانی فقط متعلق به ساسانیان نبود، بلکه به همه‏‌ی ایرانیان تعلق داشت و آن‌ها با تحمل همه‏‌ی سرکوب‌ها و پشتکار فراوان تلاش می‌کردند تا این هویت را حفظ کنند.

ظهور مانی و مزدک

تاریخ ساسانیان شاهد پیشرفت‌های اجتماعی مختلفی بود. یکی از نمونه‌های آن پیامبر مشهور ایرانی، مانی است که دین جدید خود را در حدود سال ۲۴۳ میلادی معرفی کرد. او در خطاطی و نقاشی متخصص بود. او کتابی به‌‏نام «ارژنگ» نوشت تا مردم را به دین خود متقاعد کند.

مزدک نیز یکی از اصلاحگران ایرانی بود که پیروان او خشم خود را نسبت به حاکمان زمان خود ابراز کردند و خواستار عدالت اجتماعی بیشتری بودند. در سال ۵۲۹ میلادی، مزدک و پیروان او کشته شدند. تأثیر آن‌ها بر جامعه‏‌ی ایرانی دوران ساسانیان را نمی‌‏توان به‌‏راحتی نادیده گرفت.

سقوط ساسانیان

یزدگرد سوم با حملات جدید قبایل عرب مواجه شد. البته، این بار انگیزه‏‌ی اعراب با دفعات قبلی متفاوت بود. این بار آن‌ها تصمیم گرفته بودند تا دین جدید خود، اسلام، را در سراسر جهان گسترش دهند. اعراب ۲۵ سال پیش از این حمله، با اسلام آشنا شده بودند.

پیامبر اسلام، خسرو پرویز، پادشاه ساسانیان، را به دین جدید خود دعوت کرد. او دعوت پیامبر اسلام را با غرور و عصبانیت رد کرد. ایرانی‏‌ها، اعراب و عزم قوی آن‌ها را دست‌کم گرفتند. افزون بر این، دعوت آن‌ها تبدیل به تهدید شد. این تهدید دو قدرت برتر آن زمان یعنی ایرانی‌ها و رومی‌ها را هدف قرار داده بود.

ارتش ایران ماه‌ها با اعراب مذاکره کرد؛ اما نتوانستند به صلح برسند. در نهایت، میان ایرانیان و اعراب جنگ درگرفت. اعراب موفق شدند بعد از اندک پیروزی‌هایی در چند نبرد، به ایران حمله کنند. فرمانده‏ کل ارتش ایران در قادسیه در سال ۶۳۷ میلادی کشته شد. یزدگرد سوم فرار کرد، اما در نزدیکی مرو به‌دست آسیابانی کشته شد. بلافاصله، اعراب شروع به غارت غنائم کردند. آن‌ها در راه نفوذ به خاک ایران با موانع چندان قدرتمندی مواجه نشدند. در حملات بعدی توانستند در سال ۶۴۲ میلادی ضربه‏‌ی نهایی خود را به جسم ضعیف امپراتوری ساسانی وارد آورند و فصل جدیدی را در تاریخ ایران بگشایند: ایران پس از اسلام.

علل سقوط ساسانیان

سقوط امپراتوری ۴۰۰ساله‏‌ی ساسانیان توسط قدرت دینی جدید بسیار تعجب‌برانگیز و فراتر از انتظار بود. تاریخ ساسانیان با سقوط امپراتوری آن‏ها به وقوع پیوست. یک قرن پیش از آنکه این اتفاق بیفتد، مقدمات آن مهیا شده بود. علت‌های مختلفی برای به‌‏پایان‌‏رسیدن تاریخ ساسانیان وجود داشت و کارشناسان نظرات متفاوتی در‌این‌باره دارند. برخی از این علت‌ها عبارت‌‏اند از:

  • امپراتوری ایران مدام در حال جنگ با امپراتوری بیزانس بود؛
  • منابع مادّی و انسانی و همچنین امید به‌‏دلیل این جنگ‌های مداوم از بین رفته بود؛
  • جنبش مزدک و سرکوب آن، جامعه‌‏ی ایرانی را نسبت به بزرگان و موبدان انتقام‏‌جو و بدبین کرده بود؛
  • محصولات کشاورزی و دادوستدهای تجاری به‌‏دلیل نبود امنیت، کاهش پیدا کرده بود؛
  • گسترش سکونتگاه‌های شهری به‏‌مرور زندگی را برای طبقه‌‏ی متوسط اجتماعی یعنی دهقانان سخت کرده بود؛
  • روستاییان و صنعتگران باید به‏‌جای قرارداشتن در خط تولید، در خدمت ارتش می‌بودند؛
  • تبعیض طبقانی مانع از رشد استعدادها در نوآوری‌ها می‌شد؛
  • مالیات‌های سنگین فقرا را فلج کرده بود، درحالی‏که طبقه‏‌ی ثروتمند جامعه از پرداخت آن معاف بودند؛
  • قدرت شاه به‌‏دلیل دخالت‌های نظامیان در مسائل مدنی کاهش پیدا کرده بود؛
  • فساد و ریاکاری موبدان آتشکده که نقش اساسی در اهرم قدرت داشتند، برای همه فاش شده بود؛
  • مردم دیگر به روحانیان زرتشتی اعتماد نداشتند؛
  • پروپاگاندای اقلیت‌های مذهبی در برابر حاکمیت روحانیان و واکنش‌های آنان باعث شد که مردم به صحت و درستی دین زرتشتی تردید پیدا کنند.

پرسش‌های متداول درباره تاریخ ساسانیان

برای پیدا کردن پاسخ سایر سوالهایتان می‌توانید با ما از طریق بخش دیدگاه‌های همین پست در ارتباط باشید. ما در اسرع وقت به سوال‌های شما پاسخ خواهیم داد.

در زمان کدام پادشاه، دودمان ساسانیان به اوج قدرت خود رسید؟

در زمان شاپور دوم که سوریه و میان‏‌رودان و بحرین به خاک ایران اضافه شدند و دشمنان سرکوب گشتند،‌ ساسانیان در اوج قدرت بودند.

آخرین پادشاه ساسانی چه نام داشت؟

یزگرد سوم که در نبرد با اعراب گریخت و کشته شد، آخرین پادشاه ساسانی بود.

آثار تاریخی مهم به‏‌جا‏مانده از عهد ساسانی کدام‌‏اند؟

طاق کسری و کعبه‌ی زرتشت و معبد آناهیتا در بیشاپور از آثار عهد ساسانیان است.

دوره ساسانیان چند سال پیش بود؟

ساسانیان در سال‌های بین ۲۲۴ تا ۶۵۱ پس از میلاد، بر ایران حکومت می‌کردند. اکنون که در سال ۲۰۲۴ میلادی به سر می‌بریم، حدود ۱۸۰۰ سال از شروع حکمرانی آنان بر این سرزمین می‌گذرد. گفتنی است که حکومت ساسانی آخرین حکومت پیش از اسلام بود که پادشاهان آن در دوره‌ی ایران باستان اداره‌ی این کشور را به دست گرفته بودند.

قدمت ساسانیان چند سال است؟

قدمت ساسانیان با محاسبه‌ی زمان حکومت آن‌ها تا امروز (۲۰۲۴ میلادی) به ۱۸۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. آن‌ها در سال ۲۲۴ میلادی حکومت خود را پایه‌گذاری کردند و در سال ۶۵۱ میلادی، با حمله‌ی اعراب به ایران، این حکومت از هم پاشید.

اشتراک گذاری
نظرات 2
    1. خواهش می‌کنم.
      مطالب ما به دلیل به‌روزرسانی‌های متعدد، منابع زیادی دارند و امکان درج همه‌شون نیست؛ ولی این مطلب عمدتا از کتاب روزگاران اثر عبدالحسین زرین‌کوب اقتباس شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی
تاریخ پارت ‌‌ها (اشکانیان) در ایران باستان (247 پیش از میلاد تا 224)
مجسمه مرد اشکانی (دوره پارت‌ها) در موزه ایران باستان

تاریخ پارت ‌‌ها (اشکانیان) در ایران باستان (247 پیش از میلاد تا 224)

با مطالعه مختصرترین متن‌های خلاصه تاریخ ایران می‌توان دریافت که پارت‌ها تلاش

بعدی
طرز تهیه ته دیگ ایرانی
نوشته‌های مشابه
مسابقه ایران شناسی ماهانه دستی بر ایران