تاریخ قاجاریان، فساد شاهان و درباریان ( از 1795 تا 1925 میلادی)
تاریخ قاجاریان ، همانند برگ دیگری از حکومت صفویه و توام با افول و فساد فراوان است. شاهان قاجار اصالت ترکمن داشتند. اگرچه زبان دربار ترکی بود اما زبان اداری، فارسی بود.
وضعیت پیش از قاجار و طی آن
قاجاریان پس از سال ها آشفتگی، جنگ، قحطی و کاهش جمعیت ناشی از بیماری های مسری به قدرت رسیدند. همچنان همان اختلافات قدیمی بین شیعه و سنی وجود داشت. ایران، ملت متحدی نبود. عثمانی ها، ازبک ها و ترکمن ها همچنان در مرزهای ایران، تهدید هایی اساسی بودند. دو چالش بزرگ، تمامیت ارضی ایران را تهدید می کرد: روس ها از شمال و بریتانیایی های از جنوب.
بریتانیا و فرانسه در حال رقابت برای دستیابی و به کنترل در آوردن هند بودند. فرانسه با قول کمک های نظامی و کمک به بازگرداندن گرجستان، از ایران خواست که به هند حمله کند. بریتانیا به منظور جلوگیری از پیروزی رقیب، قول داد که تسلیحات و تجهیزات ارتش ایران را برای مقابله با تهاجمات روس، تامین کند.
بعدها، فرانسه و روسیه، پیمان دوستی منعقد کردند. بنابراین ایران دیگر نمی توانست روی دوستی حکومت فرانسه حساب کند، در چنین شرایطی، دولت بریتانیا هم هیچ کاری به نفع ایران انجام نداد.
در امور خارجی، ایران، فاقد نمایندگان و عوامل فساد ناپذیر بود. همچنین ایران به افرادی نیاز داشت که با جهان و قوانین و هنجارهای بین المللی آشنا باشند. اگر حتی چنین افرادی در ایران وجود داشتند، هرگز به چنین موقعیت و جایگاهی نرسیدند، زیرا می توانستند ایران را در چشم اندازهای بین المللی نمایان کنند.
انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه، آغازگر عصر جدیدی در زندگی اروپایی ها بود و به سرعت در حال پیشرفت بود. در آن زمان، ایران در استبداد و تعصبات مذهبی گرفتار شده بود. بنابراین، بی خبری مردم از تحولات جهانی، ادامه پیدا کرد. شاهان قاجار و مقامات ارشد، تایید نمی کردند یا اجازه نمی دادند که روشنفکران با سیستم مدیریت خودشان به ایران کمک کنند.
در سرتاسر تاریخ قاجاریان، کوته نظری و تعصبات شدید، به فقدان مدارا و عدالت مداوم کمک کرد. روح غالب مقامات، با هرچیز جدید و ناآشنایی مخالف بود. اگر فکر می کردند که ایده ها یا سیستم های جدید ممکن است آن ها را از سنت های موروثی شان دور کند، قطعا با آن مخالفت می کردند.
تاریخ قاجاریان و بی کفایتی شاهان آن
آغا محمد خان با کمک حاج ابراهیم کلانتر، سلسله قاجار را بنیان نهاد و تهران را به عنوان پایتخت خود اعلام کرد. آغا محمد خان اصالتا اهل گرگان بود و این شهر به عشایر ترکمن نزدیک تر بود.
او در شش سالگی در دربار زند اخته شده بود. این تجربه تلخ همراه با چندین سختی دیگری که در دوره کودکی متحمل شده بود، از او دیکتاتوری سرسخت و انتقام جو ساخته بود. او در تصمیم گیری سریع و در رسیدن به اهدافش مُصِرّ بود.
مانند نادرشاه، آغا محمد خان هم در ابتدا تصمیم گرفت که ازبک ها و گرجی ها را به عقب براند اما این کارها را خردمندانه اجرا نکرد. او در برخورد با مسائل مختلف، بی رحمی زیادی از خود نشان می داد. بنابراین، او سرانجام خوشی نداشت و توسط خدمتکاران خودش ترور شد.
فتحعلی، برادر زاده وی به کمک حاج ابراهیم کلانتر بعد از آغا محمد خان به پادشاهی رسید. او موفق شد تمام مشکلات، از جمله دیگر مدعیان تاج و تخت را از میان بردارد. صدر اعظم او در این لشگرکشی ها هم بسیار کمک کننده بود. بنابراین، به دستور او در یک روز، چندین نفر را دستگیر، قطع عضو و تبعید کردند و برخی را تحت شکنجه کشتند. صدر اعظم هم در بین این افراد بود زیرا، فتحعلی شاه او را تهدیدی برای تاج و تخت هم می دید.
سپس زمانی که فتحعلی شاه احساس آرامش کرد، پسرانش را برای حکمرانی بر قسمت های مختلف ایران تعیین کرد. پس از به انجام رساندن این کار، برای گذران وقت خود با همسرانش و لذت همراهی با شعرا و تملق گویانش، باقی عمر خود در حرمسرای بزرگ خود گذراند.
پس از مرگ فتحعلی شاه، پسرش محمد میرزا بر تخت نشست. دولت های روسی و بریتانیایی، از او به عنوان پادشاه جدید ایران حمایت کردند. بنابراین رقبای او ناامید شدند. میرزا ابوالقاسم صدر اعظم وی، در دربار و مدیریت، اصلاحاتی آغاز کرد. البته، این اصلاحات به هیچ وجه برای درباریان خوشایند نبود. او حتی تاثیر شاه و همراهان نزدیکش را در مسائل قانونی محدود کرد.
درباریان، توسط افکار و منابع مالی خارجی ها حمایت می شدند، و محمد میرزا را در مورد میرزا ابوالقاسم بدبین می کردند. آن ها به محمد میرزا القا کردند که صدراعظمش قصد جایگزین کردن او را دارد. بریتانیا هم روی همین هدف کار می کرد. سرانجام، شاه دستور داد صدراعظم را دستگیر کنند و بعدا او را در همان زندان خفه کردند. اعمالی از این دست در تاریخ قاجاریان بسیار معمول بود.
حاج میرزا آقاسی که در رهایی از صدراعظم قبلی نقشی اساسی ایفا کرده بود به عنوان صدر اعظم بعدی انتخاب شد. دو سال بعد، زمانی که محمد شاه فهمید که او نمی تواند این کار را با کفایت انجام دهد، به این دلیل که حاج میرزا آقاسی معلم معنوی او بود، جرات نکرد او را از منصبش کنار بگذارد.
حمله محمد شاه به هرات با تهدید و نارضایتی بریتانیایی ها مواجه شد. بریتانیا جزیره خارک در خلیج فارس را اشغال کرد. حرکت بعدی محمد شاه، تنبیه عثمانی ها بود زیرا آنها کربلا را اشغال کرده بودند.
روسیه و بریتانیا، بین ایران و دولت عثمانی واسطه شدند. نتیجه آن معاهده ای بود که طبق آن کرانه غربی اروند رود (عرب ها به آن شط العرب می گویند) به ایران تعلق گرفت و کشتی های ایرانی می توانستند، در نیمه شرقی آن کشتیرانی کنند.
تاثیر و مداخله عوامل خارجی بر تاریخ قاجاریان
تاریخ قاجاریان سرآغاز مداخلات سلطه جویانه فراوان و تاثیر خارجی ها بر سیاست های ایرانیان بود.
پس از مرگ محمد شاه، پسر هفده ساله اش ناصرالدین جانشین وی شد. او تقریبا 50 سال حکومت کرد. میرزا تقی خان فراهانی (با عنوان امیرکبیر) به عنوان صدراعظم وی انتخاب شد. او به سرعت اوضاع را سامان بخشید. ارتش را مجددا سازماندهی کرد، سیاست های هزینه را بهبود بخشید. حقوق و مقرری های نامعقول را حذف و تنظیم کرد، روزنامه دولتی ای به نام «وقایع اتفاقیه» منتشر کرد و موارد دیگر. او طلایه دار نوسازی ایران به حساب می آید.
امیرکبیر مدرسه مدرنی به نام «دارالفنون»، برای مطالعات نظامی، مهندسی و پزشکی تاسیس کرد. او همچنین معلمانی از اتریش، ایتالیا و فرانسه استخدام کرد. پیش از افتتاح مدرسه، به ناصر الدین شاه القا کرده بودند که محبوبیت امیر کبیر تهدیدی برای تاج و تخت او است. بنابراین، او، صدراعظم را به کاشان تبعید کرد و بعدا همان جا او را ترور کرد. امیر کبیر قربانی فتنه ها و توطئه های مادر ناصرالدین شاه و میرزا آقاخان نوری شد.
صدر اعظم بعدی، میرزا آقاخان نوری، یک شهروند بریتانیایی بود. همانطور که ناصرالدین شاه وقت خود را با لذت های مختلف سپری می کرد، میرزا آقا خان، مشغول خیانت به کشور بود. سرانجام، ناصرالدین شاه او را از منصبش خلع کرد.
اعتمادالدوله جایگزین او شد و اصلاحات امیرکبیر را متوقف کرد. میرزا حسین خان سپه سالار، تنها صدراعظم ناصرالدین شاه بود که کار خود را وقف اصلاحات امیرکبیر کرد. او نیز مرگی مشابه امیرکبیر داشت. او حتی ناصرالدین شاه را به سفرهای خارجی تشویق کرد که به این وسیله بتواند لزوم اصلاحات را به او بفهماند. نتیجه آن صرفا هدر دادن بودجه و به بار آوردن ننگ برای کشور بود. در نتیجه سو استفاده ناصرالدین شاه از بودجه، ایران مجبور شد امتیازات تجاری، نظامی و بانکداری زیادی به روس ها و بریتانیایی ها بدهد.
پس از ترور ناصرالدین شاه، پسرش مظفرالدین میرزا جانشین وی شد. او از سلامت و هوش کافی برای حکومت بر کشور برخوردار نبود. او هیچگونه محبوبیت و مهارتی برای حکمرانی نداشت. او از بانک های روسی برای سفر تفریحی به اروپا، وام می گرفت که نتیجه آن چیزی جز ننگ برای ایران نبود.
در عوض، عوامل شاه، به امور کشور رسیدگی می کردند. آن ها همچنین تحت تاثیر سیاست های بریتانیا و روسیه بودند. شخصیت های مذهبی، به امین السلطان، صدر اعظم مظفر الدین شاه، اعتراض کردند و منجر به برکناری وی و تاسیس «عدالتخانه» (یعنی خانه عدالت) شدند.
در پی مرگ مظفرالدین شاه، پسرش محمد میرزا جانشین وی شد. سپس مخالفان خود را دستگیر، محکوم و در نهایت اعدام یا تبعید می کرد. مخالفت مردم تبریز، مازندران، گیلان و اصفهان تشدید شد. او نتوانست در برابر خواست مردم مقاومت کند بنابراین به سفارت روسیه پناهنده شد. سپس به روسیه فرستاده شد و تا پایان عمرش همانجا ماند. متاسفانه تاریخ قاجاریان پر از چنین حوادث ننگینی بود.
مجلس احیا شد اما احیا شدن مجلس نتوانست به نفوذ کشورهای خارجی بر ایران خاتمه دهد.
همزمان با بر تخت نشستن احمدشاه 14 ساله، جنگ جهانی اول آغاز شد ایران در این جنگ اعلام بی طرفی کرد. با این حال، عثمانی ها از غرب، روس ها از شمال و بریتانیایی ها از جنوب، خاک ایران را اشغال کردند. وقوع جنگ در آن مناطق باعث شد روستاهای زیادی تخریب شوند و هزاران نفر از ایرانیان غیر نظامی کشته شوند و شرایطی نزدیک به قحطی به وجود آورد.
دولت ایران قادر نبود از کشور محافظت کند. به احمدشاه پیشنهاد شد که کشور را برای همیشه ترک کند. در نتیجه، او کشور را ترک کرد و رضاخان که یک شخصیت نظامی بود، راه را برای تاسیس سلسله دیگری به نام پهلوی، هموار کرد.
پیمان های ننگین با روس ها
در طول تاریخ قاجاریان، پیمان های شرم آوری با خارجی ها انجام شد. جنبش های میهن پرستانه برخی از افراد هم نتوانست مانع از وقوع چنین رویدادهایی شود. زمانی که فتحعلی شاه به عنوان پادشاه بر ایران حکمرانی می کرد، عباس میرزا، مسئول دفاع از مرزهای ایران در برابر روس ها بود. او به مدت 10 سال در جبهه های جنگ شجاعت بسیاری از خود نشان داد، اما موفقیتی کسب نکرد.
ایران مجبور بود عهدنامه ای موسوم به «گلستان» را بپذیرد و تمام سرزمین های شمال رود ارس شامل، گرجستان و قفقاز را به روسیه واگذار کند. افزون بر این، ایران از داشتن ناو جنگی در دریای کاسپین محروم شد. میانجی گری بریتانیا در این پیمان صلح، به نفع روس ها بود، زیرا آن ها نیاز داشتند که روابط خود را با روسیه تقویت کنند.
در نتیجه، چندین نفر از درباریان، نخبگان و همینطور روحانیون مخالفت خود را با عملکرد دولت ایران در از دست دادن آن بخش های کشور، اعلام داشتند. بنابراین، ایده از سرگیری جنگ بر علیه روس ها، ترویج شد و باز هم جنگ بین ایران و روسیه آغاز شد. ایران خوب پیش می رفت تا اینکه، رقابت بین شاهزادگان و اختلاف نظر بین فرماندهان فزونی یافت و عده ای عقب نشینی کردند و عده ای جنگ را ترک کردند بنابراین، ارتش ایران کند و ضعیف شد، و بار دیگر تاریخ قاجاریان نشان داد که این سلسله در پی منافع شخصی خود بود نه منافع کشور.
این بار هنگامی که روس ها سرزمین های خود را باز پس گرفتند، بیشتر پیشروی کردند و تبریز را هم تصرف کردند. پیمان ننگین دیگری که ایران مجبور بود آن را امضا کند «ترکمانچای» نام داشت. بر اساس این پیمان، ایران مجبور بود برای نقض پیمان «گلستان» و همچنین خسارات و تلفات به بار آمده، هزینه ای به عنوان خسارت بپردازد. این خسارت و بی آبرویی برای ایران بسیار سنگین بود.
انقلاب مشروطه ایران
تنها راه حل برای جلوگیری از فساد دولت و دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران، این بود که شاه مجبور باشد نسبت به نظام نامه قانون مکتوبی پاسخگو باشد. در سال 1905 میلادی، این ایده به جنبشی مردمی به نام انقلاب مشروطه تبدیل شد. در تاریخ قاجاریان، این گام بزرگی رو به جلو بود که توسط مردم انجام شد.
سپس، بعد از تقریبا یک سال از تظاهرات و اعتصابات، مظفرالدین شاه وادار شد که با خواسته انقلابیون موافقت کند. بنابراین، تصمیم بر این شد که مجلس منتخبی تشکیل شود که قانون اساسی ای تدوین کند که قدرت سلطنتی را محدود کند، نظام پارلمانی حکومت را ایجاد کند و اختیارات قوه مقننه را تعیین کند.
فروپاشی تاریخ قاجاریان
بریتانیا با دیدن تحولات اجتماعی سیاسی روسیه پس از وقوع انقلاب کمونیستی در آنجا، تصمیم گرفت از ورود این ایدئولوژی به ایران و هند جلوگیری کند. اگر چنین اتفاقی می افتاد، منافع بریتانیا در این دو کشور به خطر می افتاد، به ویژه اینکه امتیاز انحصاری اکتشاف نفت در ایران را به مدت 60 سال دریافت کرده بود.
در سال 1908 میلادی در جنوب غربی ایران، نفت کشف شد و صادرات آن از سال 1911 آغاز شد. بریتانیایی ها 51 درصد از شرکت نفت ایران و انگلیس را داشتند که برای آن ها سود بسیار زیادی به همراه داشت. بنابراین انگلیس، ترجیح می داد در ایران یک دولت مرکزی مقتدر سرکار باشد که احمدشاه چنین شخصیتی نبود.
در نتیجه، بریتانیا، رضاخان را انتخاب کرد که یک فرمانده نظامی ناشناخته در قوای قزاق مازندران، تنها نیروی نظامی ایران، بود. مجلس تعطیل بود و اعتراضات روزنامه نگاران به جایی نمی رسید. بنابراین، فرصتی یافتند که بتوانند با یک کودتا او را به قدرت برسانند. طی چهار سال، به او کمک کردند که شورش ها را سرکوب کند و نظم را برقرار کند.
اینگونه بود که تاریخ قاجاریان به پایان رسید و تاریخ ایران با به قدرت رسیدن سلسله پهلوی، پا به عصر جدیدی نهاد.
برای آشنایی بیشتر با سرگذشت کشورمان، توصیه می کنیم خلاصه تاریخ ایران را بخوانید!