تاریخ ایلخانیان، مهاجمان به ایران در سده 13 میلادی (از 1256 تا 1383 میلادی)
پیش از اینکه در مورد تاریخ ایلخانیان بخوانید، باید بدانید که مغول ها چه کسانی بودند. قبایل مختلفی در قسمت شرقی ماوراءالنهر زندگی می کردند. «مغولان» نامی است که به اجتماع این قبیله ها نسبت داده شده است. برخی مورخان بر این اعتقادند که مغولان، نوادگان هون ها هستند. حتی اگر درست هم نباشد، حداقل می توانیم مهارتهایشان در تیراندازی با کمان، مبارزه و استفاده از خنجر را با هون ها مقایسه کنیم. همچنین، حمله ویرانگر به خراسان و عراق و عواقب آن، برای ما یادآور هون ها و رفتار آنها با ملل همسایه است.
در حمله به ایران، چنگیزخان، مغول ها را رهبری می کرد. کاری که او در ایران انجام داد غارت و ویرانگری انتقام جویانه بود. پس از 40 سال، وقتی رهبر مغول دیگری به نام هولاکو برای بار دوم به ایران حمله کرد، سلسله ایلخانیان (ایلخانان) را بنیان نهاد. ایلخانی به معنی سیستمی است که سران قبایل در آن حکمرانی می کنند.
تاریخ ایلخانیان و حملات مغول ها به ایران
چنگیزخان تعدادی بازرگان مغول مسلمان را با پیام های دوستانه به سوی خوارزمشاهیان فرستاد، در همه جای ایران شایعاتی مبنی بر جاسوس بودن آن ها پخش شد. مقامات دستور به قتل رساندن تمام آن 400 نفر را صادر کردند و هدایای آن ها را مصادره کردند. بعدا، چنگیز نماینده ای را با پیغام اعتراضی به ایران فرستاد، آن ها او را نیز کشتند. این حوادث، چنگیز را به شدت عصبانی کرد و باعث شد وی تهاجم خوفناک و مرگباری را به سرزمین های خوارزمشاهیان آغاز کند. ارتش مغول تمام شهرهای سر راه خود را تخریب کرد.
مردم بیگناه منطقه وسیعی از ایران و عراق با حمله انتقام جویانه او قتل عام شدند. این انتقام، خوارزمشاهیان را هدف قرار نداده بود بلکه ضربه مرگبار خود را در یک مقیاس بزرگتر و غیرقابل مقایسه با مرگ 400 نفر از مردمش، مستقیما به سمت مردم بیگناه عادی نشانه رفته بود.
پیش از اینکه ایران مورد حمله دوم توسط مغولان به رهبری هولاکو قرار گیرد، کشور به مدت 40 سال از این حمله و عواقب آن رنج می برد. مغولانی که تحت فرمان هولاکو به ایران حمله کردند، با مغولان تحت فرمان چنگیز متفاوت بودند. این ها با ایرانیان و اعتقاد و فرهنگشان آشناتر بودند بنابراین رفتار ماهرانه تری نسبت به زمان چنگیز، با ایرانیان داشتند.
به قدرت رسیدن ایلخانان مغول
پیش از حمله دوم به ایران، هلاکو می دانست که باید به حاکمیت خلیفه بغداد و تهدید اسماعیلیان پایان دهد. بنابراین، علی رغم پیام های فروتنانه ای که رهبران اسماعیلیان به او می فرستادند، وی قلعه های آنها را تصرف و ویران کرد. از سوی دیگر، خلیفه بغداد هدایایی برای او می فرستاد و سعی داشت او را درباره حمله به عراق به ترس بیاندازد، اما این تلاش ها نتیجه ای در بر نداشت.
خیلی زود پایتخت عباسیان هم مورد حمله و غارت قرار گرفت. سیستم خلافت عباسی با حمله هلاکو به پایان رسید. آن ها نیز قدرت نظامی مغول ها را دست کم گرفته بودند.
پس از خلع خلیفه بغداد، هولاکو به سمت غرب آسیا رهسپار شد و حتی به روسیه و فلسطین هم رسید. او و همسر مسیحی اش قصد داشتند به منظور از بین بردن مسلمانان، به صلیبیون پیوندند. اما برادر هلاکو درگذشت و او به مغولستان بازگشت. سپس، سرزمین های فتح شده را بین پسرها و فرماندهان مطیعش تقسیم کرد.
هلاکو، پس از آن، بازسازی ویرانی ها را آغاز کرد. بنابراین، از این طریق در ایران سلسله ایلخانیان را بنیان نهاد و مراغه را به عنوان پایتخت این سلسله اعلام کرد. هولاکو در طی تاریخ ایلخانیان بر منطقه ای حکمرانی کرد که امروزه شامل، ایران، شرق عراق، غرب افغانستان و ترکمنستان است.
فروپاشی جانشینان هلاکو و افول تاریخ ایلخانیان
تاریخ نشان می دهد که آباقاخان برنامه هلاکو در مورد پیوستن به صلیبیون را در پی گرفت اما شکست بزرگی از جانب مصریان متحمل شد. همچنین، اختلاف نظر بر سر تخت پادشاهی در میان مغول ها آغاز شد و فساد، عیاشی و هوسرانی، مغول ها را به زوال کشاند.
غازان خان به اسلام گروید، از دستور خان های مغول سرپیچی کرد و سیاست های پایتختش تبریز را تغییر داد. همچنین دستور تخریب کلیساها، کنیسه ها و معابد دیگر ادیان را صادر کرد. بنابراین با مخالفت های زیادی از جانب فرماندهان مغول و شاهزادگان مواجه شد. در نتیجه شکست نظامی در مقابل مصریان و به اسلام گرویدن خان های مغول، اعتبار مغول¬ها خدشه دار شده بود.
اولجایتو برادر غازان خان، به اسلام شیعه گروید و نام خود را به خدابنده تغییر داد. او خود را متعهد می دانست که شریعت، احکام اسلامی و قانون عدالت غازانی را اجرا کند. وی سلطانیه در نزدیکی زنجان امروزی را تاسیس و به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد. او هم مانند دیگر خان های مغول، به جاهای مختلف حمله نظامی می کرد و به دنبال باده نوشی بود، زندگی ای سرشار از عیاشی داشت و به همین دلیل، خیلی زود در گذشت.
پس از غازان خان، ابوسعید به تخت نشست. تا پایان حکمرانی ایلخانیان در ایران، بحث های زیادی در مورد مالکیت اراضی و دارایی ها صورت می گرفت. وی همچنین از نظر اخلاقی، پادشاه فاسدی بود که به حقوق مردم تجاوز می کرد. پس از مرگ ابوسعید، حکومت ایلخانیان، رو به زوال رفت.
جنگ بر سر قدرت و توطئه های مختلف با هدف به دست آوردن قدرت، حکومت آن ها را کم اقتدارتر و کم اعتبارتر می کرد. در نتیجه مرگ پادشاه بعدی، یعنی ملک اشرف، دوره تاریخی ایلخانیان هم به پایان خود رسید و خانات به استان های کوچکی تجزیه شد که عمدتا تحت حکمرانی ایرانیان بودند.
سیستم اداری ایلخانیان
سلسله ایلخانیان، در زمان حکومت غازان خان، از خان های مغول مستقل شد. سیستم ارتباطات هم برخی فرایندهای سازماندهی مجدد را طی کرد. ارتش اصلاح شد. اگرچه عناصر جدید مغولی وارد عرصه های هنر و معماری شدند، با این وجود، ایرانیان فرهنگشان را به روش خود ادامه دادند. همچنین، همراه با زبان مغولی، زبان های دیگری نیز همچون، ترکی، فارسی و عربی به کار گرفته شدند. تاریخ ایلخانیان شاهد برخی مدیریت های ضعیف در اواخر این تهاجمات بود.
تاریخ ایلخانیان گواهی بر این حقیقت است که در طول سلطنت مغول ها در ایران، وزیران ایرانی، کسانی بودند که اداره کشور را بر عهده داشتند. کسانی که به شغل بسیار مهم وزارت گمارده شده بودند، همگی ایرانی بودند اما دستور قتل تمام وزرا بجز یکی از آن ها، توسط خان ها صادر شد و دارایی هایشان به منظور جبران کسری بودجه، مصادره شد.
سیستم های جدید مالیاتی معرفی شدند. حاکمان، با اموال حاصل از جنگ ها، دفاتر گمرکی و مالیات، دولت ایلخانیان را از نظر مالی تامین کردند. تجارت خارجی هم که می توانست بخشی از نیازهای مالی دولت ها را تامین کند، نسبتا در حال شکوفایی بود.
حاکمان قسمت های مختلف امپراطوری ایلخانی، هدایا و رشوه های مختلفی به دربار خانات پیشکش می کردند. آنها مقداری از مالیات های مستقیم را از مردم جمع آوری می کردند. البته به علت فساد، تحصیلداران مالیاتی، به طور کلی بخش از مالیات ها یا تمام آن را پیش از رسیدن به خزانه داری برای خود بر می داشتند.
نکات جالب در مورد تاریخ ایلخانیان
مغولان به اسلام روی آوردند اما نتوانستند ملت فتح شده (ایرانیان) را با زور یا با القا، با اعتقادات خود همراه کنند. در عوض، فرهنگ و اعتقادات ایرانیان، الهام بخش آنان شد و فرهنگ شان را تحت تاثیرات فراوانی قرار داد. ایلخانیان با دیگر مذاهب مدارا می کردند و هیچکس را مجبور نمی کردند که به مذهب آن ها در بیاید. در زمان ایلخانیان، پیروان تمام ادیان در ایران، برای انجام اعمال مذهبی خود آزادی داشتند.
در نتیجه گرویدن مغولان به اسلام، تجارت جدیدی بین شرق و غرب آغاز شد. مغول ها، تحول قابل توجهی در راه ابریشم پدید آوردند. ابریشم چینی و ادویه های هندی، به اروپا حمل می شدند. از طرف دیگر، کالاهای اروپایی هم به این مسیر وارد شده بودند. هیئت های مبلغ مسیحی هم به منظور جذب حمایت مغولان از صلیبیون، در این مسیر سفر می کردند.
در این دوره، برخی رشته های تحصیلی همچون ستاره شناسی، ریاضیات و پزشکی، رشد چشمگیری داشتند. در دوره ایلخانیان، شعر و ادبیات بسیار شکوفا شد. برخی از شاعرانی که در سطح جهانی شناخته شده هستند در این دوره می زیسته اند. حافظ، سعدی و مولوی (رومی) نمونه هایی از این شاعران هستند. این دستاوردهای ادبیات فارسی را مدیون تاثیر تمدن های موجود پیش از مغول، در ایران هستیم. اثرات ویرانی ها و قتل عام های مغولان در جوامع ایرانی، پس از چند نسل همچنان قابل مشاهده بود.
در زمان سلطنت غازان خان، علوم و صنایع دستی مختلف، رونق گرفتند. وی در مورد تاریخ ملل و اقوام زمان خود دانش قابل توجهی داشت. بنابراین، مورخان آن زمان، کتاب های ارزشمندی نوشتند. وی همچنین دستور ساخت چندین بناء عظیم همچون مساجد، مدارس، خانقاه ها، کوشک ها و حمام های عمومی در پایتخت خود (تبریز) را صادر کرد. اگرچه معماری دوره ایلخانیان، دنباله کهن الگوی دوره سلجوقیان بود اما در نتیجه ساخت چنین بناهای عظیمی، سبک معماری ترکیبی جدیدی پدید آمد.
در زمان سلطنت غازان خان، صنعت نساجی در برخی شهرها همچون تبریز، یزد و کرمان، رونق گرفت. بازرگانان اروپای غربی، مشتری منسوجات ایرانیان بودند. سلیقه مغولی را تا حدی می توان در این هنر مشاهده کرد که در اصل ناشی از حضور همزمان ایلخانیان در این دوره است.
موسیقی و نقاشی هم در طی دوره تاریخ ایلخانیان بسیار رونق گرفت. چندین مکتب مینیاتور ایرانی شکل گرفت. در شهرهای بزرگ، کارگاه های عمده ای، از ذوق سلیقه محلی خود پیروی می کردند.
زندگی ایرانیان در دوره ایلخانیان
مردم عادی، از ظلم و ستم هایی در عذاب بودند که خان ها و مقامات بر آنان وارد می کردند. آنها تحت فشار مالیات های سنگین هم بودند. خشکسالی و فقر بر آنها تحمیل شده بود. اختلاف طبقاتی جدی ای بین اقشار فقیر و غنی وجود داشت. تعدادی از مردم زندگی نسبتا خوبی داشتند و مابقی با فقر و بدبختی می زیستند. متاسفانه، به دلیل عدم کنترل زاد و ولد، تعداد فقرا همچنان رو به افزایش بود.
در تاریخ ایلخانیان، فقر و بی ثباتی بر زندگی بسیاری از مردم سایه گسترده بود. آن ها به دلایل عمده ای، مردم را به سوی تصوف هدایت کردند. بنابراین، مردم خانقاه های بیشتری ساختند و جامعه صوفیان رشد کرد. مساجد و مدارس هم به این دلیل که منبع درآمد معتبری برای متکلمان (حکمای الهی) بودند، شکوفا شدند.
فساد و پایبندی اندک به اصول اخلاقی، باعث رشد فحشا در بین مردم شد. برخی از ثروتمندان، فقرا را وادار به تن فروشی در فاحشه خانه ها می کردند. برخی از زنان آزاد هم بخاطر فقر، مجبور بودند که در چنین مکان هایی کار کنند. این مکان ها را «خرابات» می نامیدند. خرابات ها، مالیات ویژه ای به دولت می پرداختند. این مکان ها در زمان غازان خان بسیار فعال بودند.
بنابراین، غازان خان برای جلوگیری از توسعه این گونه مکان ها، قوانین و مقرراتی تنظیم کرد. به عنوان مثال، صاحبان خرابات اجازه ندارند زنان را وادار به تن فروشی کنند یا در صورت تمایلشان به ترک این شغل، نمی توانند مانع آنها شوند. البته این امر نمی توانست میزان، فاحشگی، قمار و باده نوشی را در خرابات محدود کند.
در اواخر حکمرانی ایلخانیان بر ایران، استان های منفک از حکومت مرکزی برای مدت زمانی طولانی، هدف هرج و مرج بودند. با طولانی تر شدن این سیستم، جنگ و درگیری های محلی ای رخ می داد، ادارات با فقدان نظم و انضباط مواجه شدند و بخاطر بی ثباتی ها، وضعیت ناآرامی غالب شده بود.
آنچه که در تمام حوادث رخداده در تاریخ دوره ایلخانیان، غالب بود، نفوذ جهالت، فساد، دورویی و دروغ در این دوره بود. این امر به عنوان پیامد حمله مغول ها، از دوره تیموریان تا به قدرت رسیدن صفویان ادامه یافت. ایرانیان برای رهایی از چنین شرایطی، خواستار وحدت بودند که البته تا زمان صفویان محقق نشد.
دوره آل مظفر (مظفریان) در پایان دوره ایلخانان مغول
در واپسین روزهای تاریخ ایلخانیان و پیش از حمله تیمور به ایران، سلسله ای ایرانی برای مدتی کوتاه زمام امور را در اکثر نواحی جنوبی و گاهی کل ایران (به غیر از خراسان) به دست گرفت. آنها که آل مظفر یا مظفریان خوانده می شدند، نمی خواستند ایران به دست تیموریان بیفتد، لیکن سرانجام خود آنها به دست لشکریان تیمور کشته شدند و دوره کوتاه حکمرانی شان به پایان رسید.
بنابراین، پس از این که تاریخ ایلخانیان در ایران به پایان رسید، تیمور قتل و غارتی بدتر از چنگیز در ایران به راه انداخت.
برای آشنایی بیشتر با سرگذشت کشورمان، توصیه می کنیم خلاصه تاریخ ایران را بخوانید!