
تاریخ افشاریان دورهی کمدوامی در سرگذشت کشور ایران است. دودمان افشاریان تنها یک پادشاه اثرگذار دارد که پس از مرگش، شیرازهی دودمان افشاریان از هم پاشید. نادر از قبیلهی افشار بود و به همین دلیل، سلسلهاش افشاریان نام گرفت. در این نوشتار، جزئیاتی از آنچه در سدهی ۱۸ میلادی در ایران به وقوع پیوست، بررسی میکنیم؛ اما برای آشنایی بیشتر با سرگذشت کشورمان، توصیه میکنیم تاریخ ایران را بخوانید.
همزمان با سالهای نهایی حکومت صفویه بر اصفهان که مرکز ایران محسوب میشد، حاکمان زندیه بر جنوب ایران حکومت میکردند. افشاریان با بیرونراندن مهاجمان افغان که سلطهی صفویان بر اصفهان را خاتمه داده بودند، عهدهدار قدرت شدند.
سقوط صفویان و طلوع تاریخ افشاریان
محمود افغان پس از جداکردن قندهار از حکومت صفوی، بهسوی اصفهان آمد و آنجا را محاصره کرد. با طولانیشدن محاصره و تنگشدن عرصهی زندگی، سلطان حسین به اردوگاه محمود افغان رفت و تاج و تخت را به وی تسلیم کرد؛ اما مردم ایران بهسادگیِ سلطان حسین، تسلیم سلطان محمود نشدند. وقتی تهماسب فرزند شاه سلطان حسین به قزوین پناه برد، مردم در برابر افاغنه ایستادند. میرزا مهدی استرآبادی در کتاب «تاریخ جهانگشای نادری» مینویسد: «افاغنه دست تعدی از آستین برآورده و از کوتاهبینی به دستدرازی پرداختند، این معنی را حوصلهی قزوینیان برنتافته، شمشیر حمیت آختند و هرکس با مهمان خود درآویخته، جمعی از ایشان را به خاک هلاک انداختند.»
بدین ترتیب تهماسب، پسر سلطان حسین، در قزوین بر تخت شاهی نشست. نادرشاه هم از طرف شاه تهماسب، حاکم ابیورد و فسا شد و این، آغاز حضور جدی نادر در صحنهی سیاست ایران و طلوع تاریخ افشاریان بود. در این زمان، بخشهای مختلف کشور درگیر شورش و بلوا بود.
ظهور نادر و آغاز تاریخ افشاریان
ویلم فلور، پژوهشگر هلندی تاریخ ایران میگوید: «نادر فرمان داده بود که او را نه شاه، بلکه ولینعمت بخوانند. او بر زمین مینشست و بر مسکوکاتش به کلمهی نادر بسنده میکرد.»
نادر یک فرمانده نظامی بود که قلمروی خود را تا مرو افزایش داد. بعدها، موفق شد که مشهد را تصرف کند. او بسیار پیروزمندانه پیش میرفت؛ بهگونهای که نقش شاه تهماسب در دیدگان ایرانیان رنگ باخته بود.
نادر از خانوادهی بزرگ و نامداری نبود. اجداد وی از ترکمنهای تبعیدشدهی خراسان بودند. او تنها یک جنگجو بود؛ اما جنگجویی که توانایی و شجاعت و درایت خود را بهخوبی نشان داد. محبوبیت و تواناییهای او، تهماسب را آزار میداد.
نادر، گرگان را تصرف کرد و پیامی مبنی بر تخلیهی گیلان، به روسها فرستاد. آنها به این شرط موافقت کردند که عثمانیها به آن منطقه دستدرازی نکنند. بنابراین، گیلان پس از ۱۲ سال آزاد شد. نادر پس از آنکه افغانهای هرات را هم تحت کنترل خود درآورد، اصفهان را نیز آزاد کرد. البته این بهمعنای احیای سلطنت صفویان نبود.
بیکفایتی و درماندگی شاه تهماسب که میخواست تمام توجهها را به خود جلب کند، در برخی مانورها منجر به این شد که وی برخی از قسمتهای غرب و شمال غرب ایران را به روسها و عثمانیها واگذار کند. بنابراین، نادر او را خلع کرد و فرزند خردسالش (شاه عباس سوم) را به جانشینی برگزید؛ بنابراین نادر میتوانست از جانب وی حکمرانی کند و نایبالسلطنه باشد. او پس از مدتی برای تاجگذاری خود، مراسمی برگزار کرد و در مجلسی بزرگ، فرمانداران، اشراف، روحانیون، بازرگانان و… را گرد هم آورد. او برای پذیرفتن عنوان پادشاهی شرطی تنظیم کرد: همه باید تعصبات ضدسنی خود را کنار بگذارند.
سپس خبر مراسم تاجگذاری وی، در استانبول و سنپترزبورگ پخش شد. اسرای جنگی ایرانی در برابر آزادی اسرای جنگی آن دو کشور آزاد شدند و صلح دوباره برقرار گشت. به علت وضعیت ناپایدار ایران، تاریخ افشاریان سرشار از جنگهایی برای برقراری دوبارهی قانون و نظم در این کشور است.
در آن زمان، هند به شورشیان افغان پناه داد و اختلافات بین ایرانیان را شدیدتر کرد. از طرف دیگر، حکومت به علت خالیبودن خزانه، در پرداخت مزد کارمندان خود به مشکل خورده بود. بنابراین، قدم بعدی نادر، حمله به هند بود.
لشکرکشی به هند؛ جنگ کرنال
پس از آنکه نادر بر تخت قدرت تکیه زد، به فکر گوشمالی مهاجمان افتاد. او تصمیم داشت که قندهار را بازپس گیرد و مرزهای شرقی ایران را به سرحدات قبلی برگرداند. پس با هشتادهزار سپاهی راهی قندهار شد. قندهار در آن زمان هفت حصار و پنج دروازه و سه برج داشت و این، کار را برای نادر سخت کرد. محاصرهی شهر پانزده ماه طول کشید و در نهایت، با رشادت بختیاریها برج مهم «دده» سقوط کرد و در پی آن، شهر به دست یاران نادر افتاد. نادر، حسین سلطان را عفو و به مازندران تبعید کرد.
در ایام جنگ قندهار، نادر سفیرانی به هند فرستاد و از محمد شاه گورکانی خواست تا اجازهی ورود افغانیان فراری را به خاک هند ندهد؛ اما پاسخ مناسبی دریافت نکرد. نادر سپاه را برای نبرد با هندیان مهیا ساخت. محمدشاه در کرنال آرایش نظامی گرفته و منتظر نادرشاه بود. سپاه ایران وقتی به کرنال رسید، با تلفات بین راه به زحمت به حدود ۹۰ هزار نفر میرسید و این در حالی بود که سپاه هند تازهنفس و پرسازوبرگ بودند. در کتاب «تاریخ نظامی ایران» آمار لشکر هند چنین آمده است: ۲۵۰ هزار نفر سرباز، ۳۰۰ عراده توپ و ۲هزار زنجیر فیل.
اما در نهایت، کفایت و دلیری فرماندهان ایرانزمین بر تجهیزات هند غلبه کرد و نادر هند را فتح کرد. پس از آن، در هند به نام نادر سکه زدند: هست سلطان بر سلاطین جهان شاه شاهان نادر صاحبقران. جنگ کرنال، نقطهی عطفی در تاریخ افشاریان به حساب میآید.
سقوط عصر افشاریه
نادر در لشکرکشی نظامی به هند پیروز شد. بعدها، چندین لشکرکشی دیگر بهمنظور سرکوب شورشیان در نقاط مختلف قلمروی خود انجام داد. او هرگز نتوانست، کنترل آذربایجان، فارس و عراق را به دست بیاورد. از طرف دیگر، در تمام مدت سلطنت نادر تا زمان بهقدرترسیدن فتحعلی شاه قاجار، تاریخ افشاریان با ادعای قدرت ازسوی مخالفان مواجه بود.
سرانجام، نادر بسیار بیمار و تندخو شد. در نتیجهی بیرحمیهای آزاردهندهی او، برخی از افسران ارشد ارتش، شبانه به چادر وی حمله کردند و او را از پا درآوردند.
دو عامل در تغییر شخصیت نادر موثر بودند: قدرت مطلقی که در دست او بود و عادت مردم به تحسین و چاپلوسی اغراقآمیز قهرمانانهای محبوبشان. با مرگ نادر، تاریخ افشاریان افول کرد.

مرگ او به زوال سیستم سازمانیافتهای منجر شد که او در ارتش و دستگاه حکومت برقرار کرده بود. در گوشههای پراختلال کشور، شورشیان مدعی قدرت شدند. از زمان حکومت نادر شاه تا مرگ نادر میرزا افشار، آخرین شاه افشار، ۱۷۰ سال طول کشید که تنها ۱۳ سال آن را حاکم بلامنازع بودند؛ زیرا دودمان زندیه نیز در سال ۱۷۵۱ میلادی بر سر کار آمده بودند. پس از نادر شاه، پسرش علیقلیخان توانست فقط بهمدت یک سال بر تصرفات پدرش حکم براند و باقی جانشینان تنها حاکمانی محلی بودند. تاریخ افشاریان فقط در دورهی سر دودمان آن، نادر شاه، درخشش و قدرت داشت.
آغاز تاریخ زندیان و ظهور کریمخان
بنیانگذار سلسلهی زندیه، کریمخان زند، هجده سال پس از مرگ نادرشاه، این سلسله را تأسیس کرد. او یک مبارز توانا و از سرداران گمنام سپاه نادر بود که عمدتاً در برابر اشغالگران عثمانی میجنگید. کریمخان اصالتاً لُر و از قبایل لک و لُر و از طایفهی زند بود. به همین دلیل، سلسلهی او را زندیه مینامند.
پس از قتل نادر، هرکدام از فرماندهان لشکرش در گوشهای از ایران سر به شورش برداشتند. کریمخان توانست این ناآرامیها را مهار و یکپارچگی کشور را حفظ کند. او به شاهرخ که بازماندهی افشاریه بود، احترام میگذاشت و فرمانروایی او در خراسان را به رسمیت میشناخت.
تاریخ حاکمان زندیه با کریمخان زند آغاز شد و سلسلهی او برای مدت کوتاهی دوام آورد؛ اما وحدت ملی، آرامش و تا حدی تمامیت ارضی برای مردم به ارمغان آورد. او خود را «وکیلالرعایا» یعنی وکیل مردم نامید، نه پادشاه. او با تمام کسانی که مدعی قدرت بودند جنگید، آخرین حاکم ناکارآمد صفویه را بهخاطر شکستهایش برکنار کرد و سلسلهی زندیه را در شیراز تأسیس کرد.
شیراز تحت حکمرانی او بسیار شکوفا شد. او بناهای مختلفی ازجمله ارگها، بازارها، حمامها و مساجد بسیاری ساخت. همچنین، سعی کرد امنیت و عدالت را برقرار کند و تجارت و کشاورزی را ارتقا بخشد. بهدلیل شخصیت کریمخان، ویژگیهای خاصی را به او نسبت میدهند: دارای شخصیتی پدرانه در حکمرانی و رفتاری محترمانه با فضلا، برخوردار از روحیهای شوخطبع، بدون تعصبات مذهبی و اعتقادات خرافی.
سقوط حکومت زندیان
پس از مرگ طبیعی کریمخان، از آنجا که تاریخ حکمرانان زندیه به پایان خود نزدیک میشد، همان مشکلات پس از درگذشت نادر پدیدار شد. بنابراین، در شهرهای بزرگی چون شیراز، اصفهان و کرمان، قتلعام و غارت به وقوع پیوست. جنگیدن برای قدرت، به خاندان زندیه محدود نمیشد. قاجارهایی هم بودند که مدعی قدرت بودند.
آغامحمدخان یکی از قاجارهایی بود که مصرانه در جستوجوی آخرین شاهزاده خاندان زند بود که او را به قتل برساند. در نهایت، موفق شد و پس از مثلهکردن لطفعلیخان، جسدش را به تهران فرستاد.
لطفعلیخان پیش از مرگ، بسیار شکنجه و تحقیر شد. آغامحمدخان چشمان او را درآورد و دستور داد تا پیاده از کرمان به تهران برده شود. در نهایت، پس از یک ماه رنج بسیار، دستور به قتل این جوان رشید داد. از آنجا که مردم کرمان به او پناه داده بودند، آغامحمدخان تصمیم گرفت آنها را مجازات کند. بنابراین به دستور او، تمام مردها کشته یا نابینا شدند و زنها و بچهها بهعنوان بردگان جنسی به سربازانش تحویل داده شدند.
استمرار این خصومت و مخالفت مردم با خشونتها و قساوتهای آغامحمدخان در کشتن لطفعلیخان و مردم بیگناه کرمان، خسارات زیادی برای کشور به بار آورد. مردم ایران مجبور بودند تمام هزینههای آن بیتدبیریها را بپردازند. با پایان تاریخ زندیان، آغامحمدخان هر طور بود، موفق شد تا حدی ثبات را به کشور بازگرداند. او تمام شاهزادگان زندیه را چنان قلع و قمع کرد که دیگر تهدیدی برای حکومتش نباشند. شرح بهقدرترسیدن وی را در تاریخ دورهی قاجار از سری «تاریخ ایرانیان» بخوانید.
پرسشهای متداول درباره تاریخ افشاریان و زندیان
اگر پاسخ پرسش خود را در اینجا پیدا نکردید، در بخش دیدگاههای زیر این پست برای ما کامنت بگذارید و سوالتان را بپرسید. ما حتما به آن پاسخ خواهیم داد.
افشاریان چند سال حکومت کردند؟
تنها پادشاه مقتدر این سلسله که بر سراسر ایران حکومت کرد نادرشاه بود که فرمانروایی او 13 سال به طول انجامید و باقی جانشینان او حکومتهای کوچک محلی را در دست داشتند.
حکومت پیش از افشاریان چه بوده است؟
پیش از افشاریان، دودمان صفویان در ایران پادشاهی میکردند.
پادشاهان زندیه چه نام داشتند؟
کریمخان زند تنها پادشاه حکومت زندیان بود. او خود را وکیلالرعایا مینامید.
پایتخت سلسلهی زندیه کجا بود؟
کریمخان زند شهر شیراز را به پایتختی برگزید.