تاریخچه حشاشین ایران؛ اسماعیلیان و ریشه فعالیت های آنان

قلعه الموت: دژ حشاشین ایران و حسن صباح
قلعه الموت: دژ حشاشین ایران و حسن صباح
نمایی از قلعه الموت، محل استقرار حسن صباح، رهبر حشاشین ایران

فرقه مسلمان حشاشین ایران یک فرقه از مسلمانان شیعه مذهب هستند که آنها را به نامهای مختلف می شناسند، مانند اسماعیلیان باطنی، قرمطی، صبایی، نزاری، … نقطه جدایی آنها از شیعیان ۱۲ امامی (شاخه غالب در ایران) پس از امام ششم، جعفر صادق (ع) آغاز شد. شیعیان ۱۲ امامی که معتقدند امام هفتم همانا پسر امام ششم است و موسی کاظم (ع) نام دارد. بر خلاف آنها، حشاشین (اساسین) بر این اعتقاد هستند که امام بر حق بعدی پسر دیگر او به نام اسماعیل است. این فرقه از شیعیان، به علت اعتقادشان به این امام هفتم، شیعیان هفت امامی نیز خوانده می شوند.

پسر اسماعیل باید رهبری پیروانش را در خفا انجام می داد، زیرا حشاشین از دشمنانشان واهمه داشتند، بویژه از خلیفه های عباسی. رهبری اسماعیلیه یا چنان که آنها را می خوانند، حشاشین، همچنان به صورت مخفیانه ادامه دارد.

خلافت فاطمیون

در سده دهم میلادی بود که حشاشین دولتی را در شمال آفریقا تحت عنوان خلافت فاطمیون بنيان نهادند. از آن هنگام بود که ایشان مبدل به قدرتی نیرومند در جهان اسلام شدند و تواناتر از پیش گشتند. حوزه اقتدار آنها به تدریج در اثر گسیل داشتن مبلغانی که سعی در جذب بیشتر و بیشتر طرفدار داشتند به سایر کشورهایی چون مصر، سوریه، عراق و غیره نیز سرایت نمود.

وضعیت حشاشین ایران

در آن زمان، بغداد پایتخت سلجوقیان سنی مذهب بود ( مذهبی که از آن زمان تا کنون، شاخه غالب در کل جهان اسلام بوده است). از سویی دیگر، سلجوقیان مهاجمانی بودند که از مهاجمان قبلی دفاع می نمودند و هر دوی آنها سنی مذهب بودند. اگر چه اکثر ایرانیان نیز پیرو همان مذهب بودند، لیکن هر دو مهاجم با ایرانیان همچون ملت مورد تهاجم رفتار کرده بودند.

نظام خلافت فاطمیون در شمال افریقا رو به زوال نهاد، اما فرو نپاشید. جنبش آنان تجدید شد و برای مدت ۱۷۰ سال دیگر در ایران تحت رهبری حسن صباح و جانشینانش ادامه یافت. او قرارگاه خود را در قلعه خود در کوهستان های البرز مرکزی، قلعه الموت، بنا نهاد و پیروانش را از آنجا رهبری نمود. جانشینان او، رهبری حشاشین ایران را تا سال ۱۳۵۶ میلادی از همان قلعه الموت ادامه دادند.

در سال ۱۳۵۶ میلادی بود که مغولان قلعه حشاشین را به چنگ خود در آوردند. آنها ناچار گشتند که برای مدتی به طور مخفیانه به فعالیت هایشان ادامه دهند و پس از آن به کشورهای همسایه شرق ایران و بیش از همه، به هندوستان، بگریزند. از آنجایی که رهبران حشاشین بسیار به مطالعه و تحقیق علاقمند بودند، کتابخانه معروفی را در هند تاسیس کردند که بسیاری از محققان مشهور را به خود مجذوب ساخت.

واقعیت ها و افسانه های مربوط به حشاشین

نویسندگان و مسافران غربی داستان هایی در توصیف اعتقادها و کارهای حشاشین نوشته اند که مورد تایید این فرقه نیستند. مضمون مشترک چنین داستان هایی که صرفا به حشاشین ایران اشاره ندارند، از قرار زیر است: “مرد مسنی که رهبر حشاشین می باشد در قلعه ای بر فراز کوههایی زندگی می کند که رسیدن به آنجا بس دشوار است. او در آنجا نمونه ای از بهشت توصیفی قرآن ساخته است تا پسران جوان و رعیت های روستایی خود را به انجام هر آن چه که می خواهد وادارد. در عوض، آنها می توانستند وارد بهشتی شوند که خدا به ایشان وعده کرده بود.

این شیخ کوهستان ها نزد روستائیان به اندازه یک پیامبر محترم بود. پسران ۱۲ تا ۲۰ ساله آنها به چنین قلعه هایی فرستاده می شدند تا از دکترین اسلام حشاشین بیاموزند، با کیفیت و ارزش بهشت آشنا شوند (با تمامی لذت های اغواگرانه اش چون جوی های شیر، عسل آب و شراب و حوریان زیبا و ….) و آماده انجام خواسته های آن شیخ گردند. این بدان معناست که دشمنی را با یک خنجر زرین که از شیخ می گیرند، به قتل برسانند. سرانجام، خواه کشته می شدند خواه پیروز، می توانستند وارد بهشت کردند. برای آن که آماده انجام ماموریت شان شوند، به آنها حشیش داده می شد (واژه ای عربی که “حشاشین” از آن گرفته شده است) تا توان مراجعه به عقل سلیم از آنها سلب گردد و آنها را به انجام دستورهای آن شیخ وادارند .

اما حشاشین این داستان ها را رد می کنند و خودشان را پیروان واقعی حضرت محمد (ص)، معرفی می نمایند. آنها اعتقاد دارند که عدم ادراک فلسفه شهادت در اسلام به وسیله نویسندگان غربی آنان را به گمراهی کشانده است. پیروان فرقه اسماعیلیه پس از دریافت آموزش به شهرها و کشورهای گوناگون می رفتند تا دیگران را به دکترین های مذهبی خود دعوت نمایند.

حسن صباح یک فعال سیاسی زمان خود بر علیه مهاجمان و ترک سلجوقی بود که ایران را اشغال نموده بودند و از خلیفه های عباسی اهل سنت حمایت می کردند. در واقع آنها نخستین جناح های مخالف سیاسی بودند که دشمنان خود را به قتل می رساندند.

حسن صباح

او در قم متولد شد که یکی از نخستین سکونتگاههای عرب ها در ایران و مرکز شیعیان ۱۲ امامی در اوایل سده یازدهم میلادی بود. سپس در شهر ری، نزدیک تهران، به تحصیلات مذهبی خود ادامه داد. شهر ری در آن زمان مرکز فعالان اسماعیلیه بود. او در ابتدا مخالف آنان بود، اما بعدها در دعوت دیگران به این دکترین رهبر ایشان نیز شد.

حسن صباح قلعه اش را در ناحیه ای بنا کرد که مردمانش آخرین ایرانیانی بودند که به اسلام گرویدند. نام آن ناحیه دیلم بود و مردمانش همواره جنگاورانی بودند که از دستورهای عرب ها و دیگر مهاجمان سرپیچی می نمودند. در عالم سیاست، آنها خواستار سلسله های حکومتی مستقل خود بودند و در عالم دیانت، خواستار شاخه ای متفاوت از دین مهاجمان عرب بودند.

حسن صباح موفق شد که برخی از مقامات سلجوقی را در ایران به ترور برساند و مبدل به تهدیدی اصلی برای حاکمان سلجوقی گردد. حسن صباح و جانشینانش در طی مدت ۱۷۰ سال کابوس های وحشتناکی برای دشمنان ایرانیان آفریدند تا این که هولاکو خان مغول از سلسله ایلخانیان قلعه الموت را به تسخیر در آورد.

قلعه های معروف حشاشین ایران

برخی از قلعه های حشاشین ایران که محفوظ مانده اند عبارتند از: الموت ( شمال قزوین )، لمبسر (نزدیک رودخانه شاهرود، گرد کوه (نزدیک اصفهان)، خالنجان (نزدیک اصفهان)، میمون دژ ( در رودبار)، و سمیران ( نزدیک منجیل که در مقایسه با سایر قلعه های آن منطقه بهتر محفوظ نگاه داشته شده است).

اشتراک گذاری
نظرات 2
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی
بندر تاریخی سیراف؛ یک مکان باورنکردنی در خلیج فارس
بعدی
مهارت های ساختن و نواختن ساز دهل
نوشته‌های مشابه
مسابقه ایران شناسی ماهانه دستی بر ایران