تاریخ قاجاریان، فساد شاهان و درباریان ( از 1795 تا 1925 میلادی)

نقشه تاریخ قاجاریان
نقشه تاریخ قاجاریان

تاریخ قاجاریان، آمیخته با فساد فراوان و حکایت افول است. قاجاریان قبیله‌ای بودند که در منطقه‌ی استرآباد گرگان زندگی می‌کردند و اصالت ترکمن داشتند. آن‌ها نسب خود را به چنگیزخان مغول می‌رساندند. قاجارها یکی از هفت طایفه‌ای بودند که به‌‏عنوان قزلباش، به شاهان صفوی خدمت می‌کردند. با مطالعه خلاصه تاریخ ایران، می‌توان متوجه شد که این نقطه‌ی آغاز حضور آن‌ها در بازی قدرت ایران‌زمین بود.

دودمان قاجار 131 سال بر ایران حکمرانی کردند؛ دوره‌ای که ایران شاهد تغییرات زیادی بود. در عهد قاجار، اولین گروه از جوانان برای آموزش در شاخه‌های فنی و پزشکی رهسپار اروپا شدند و همین باعث آشنایی بیشتر مردم با دنیای غرب شد. ساخت اولین کارخانه‌های صنعتی، راه‌اندازی چاپخانه، تلگراف، تلفن و چراغ برق، شهرسازی و راه‌‏سازی مدرن، خط آهن و سالن نمایش ازجمله تغییراتی بود که در تاریخ قاجاریان به وجود آمد.

با وجود همه‌ی پیشروی‌ها به‌‏سمت دنیای مدرن، پادشاهان قاجار چنان در فساد و هدردادن سرمایه‌های ملی زیاده‌روی می‌کردند که در تاریخ ایران کم‌نظیر بود، فسادی که وجود کوتاه‏‌مدت وزیری پاک‌نهاد چون قائم مقام فراهانی را برنتافت و به قتلش رساند. هرزگی‌ها و بی‌مسئولیتی دربار در تاریخ قاجاریان، زندگی پردرد و رنجی را برای مردم جامعه رقم زد. فقر و مرگ و بیماری، هم‏نشین دائمی مردم کوچه و بازار بود.

وضعیت ایران قبل از بر سر کار آمدن دودمان قاجار

قاجاریان پس از سال‏‌ها آشفتگی، جنگ، قحطی و کاهش جمعیت ناشی از بیماری‏‌های مسری به قدرت رسیدند. در آن زمان، همچنان همان اختلافات قدیمی بین شیعه و سنی وجود داشت. ایران، ملت متحدی نبود. عثمانی‌‏ها و ازبک‌‏ها و ترکمن‌‏ها تهدیدهایی اساسی در مرزهای ایران بودند. دو تهدید بزرگ، تمامیت ارضی ایران را تهدید می‏‌کرد: روس‏‌ها از شمال و بریتانیایی‌‏های از جنوب.

بریتانیا و فرانسه در حال رقابت برای دستیابی و به کنترل درآوردن هند بودند. فرانسه با قول کمک‏‌های نظامی و کمک به بازگرداندن گرجستان، از ایران خواست که به هند حمله کند. بریتانیا به‌‏منظور جلوگیری از پیروزی رقیب قول داد تسلیحات و تجهیزات ارتش ایران را برای مقابله با تهاجمات روس تأمین کند.

بعدها فرانسه و روسیه پیمان دوستی منعقد کردند؛ بنابراین ایران دیگر نتوانست روی دوستی حکومت فرانسه حساب کند. در چنین وضعیتی، دولت بریتانیا هم هیچ کاری به نفع ایران انجام نداد.

ایران به افرادی نیاز داشت که با جهان و قوانین و هنجارهای بین‏المللی آشنا باشند؛ اما متأسفانه از افراد لایق در این زمینه استفاده نمی‌شد و کسانی که نماینده‌ی ایران در امور بین‌الملل می‌شدند، اغلب دست‌نشانده‌ی دولت‌‏های بیگانه و وطن‌فروش بودند. همین افراد از بی‌سوادی و عشرت‌طلبی شاهان سوءاستفاده و زمینه را برای تاراج بیشتر بیگانگان فراهم می‌کردند. تاریخ قاجاریان، سرشار از حضور استعمارگران و یغمای سرمایه‌های کشور است.

انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه، آغازگر عصر جدیدی در زندگی اروپایی‌‏ها شد و به‌‏سرعت پیشرفت کرد. در آن زمان، ایران در استبداد و تعصبات مذهبی گرفتار بود. بنابراین، بی‏خبری مردم از تحولات جهانی ادامه پیدا کرد. شاهان قاجار و مقامات ارشد، تأیید نمی‏‌کردند یا اجازه نمی‌‏دادند که روشن‏فکران با سیستم مدیریت خودشان به ایران کمک کنند. روح غالب در تصمیم‌های مقامات چنان بود که با هرچیز جدید و ناآشنایی مخالفت می‌کردند. اگر فکر می‏‌کردند که ایده‏‌ها یا سیستم‌‏های جدید ممکن است آن‏‌ها را از سنت‏‌های موروثی‏شان دور کند، قطعاً ساز مخالف می‌زدند.

آغا محمدخان قاجار، آغازگر تاریخ قاجاریان

بعد از مرگ نادرشاه افشار، محمدحسن‌خان قاجار از نبود قدرت مرکزی استفاده کرد و به پشتیبانی ایل قاجار، فرمانروایی شمال ایران را به دست گرفت. او بعدها به جنگ سپاه کریم‌خان رفت. نبرد با علی‌خان، سردار سپاه زند، حاصلی جز مرگ محمدحسن‌خان و اخته‏‌شدن پسرش، آغا محمدخان نداشت.

کریم‌خان زند، آغا محمدخان را به دربار برد و رفتار نیکویی با او در پیش گرفت. آغا محمدخان زیرکانه کینه‌اش را مخفی کرد و با چاپلوسی به مقاماتی در دربار زند دست یافت.

بعد از مرگ کریم‌خان، آغا محمد قاجار علم شورش برداشت. لطفعلی‌خان در برابر او با رشادت ایستادگی کرد؛ اما درنهایت با خیانت وزیرش، حاج ابراهیم کلانتر شکست خورد.

بعد از این شکست، آغا محمدخان قاجار بسیاری از مردم کرمان را به جرم همکاری با لطفعلی‌خان کور و زنان را بین سپاهیانش تقسیم کرد. اخته‌‏شدن و تجربه‌های تلخ دیگر، از او دیکتاتوری سرسخت و کینه‌ای ساخته بود. او به‏‌سرعت تصمیم می‌گرفت و تا به هدفش نمی‌رسید، آرام و قرار نمی‌یافت. آغا محمدخان قاجار تاریخ قاجاریان را چنین با خون‏خواری و سنگ‏دلی رقم زد. او تهران را به پایتختی حکومتش برگزید.

مانند نادرشاه، آغا محمد خان هم در ابتدا تصمیم گرفت که ازبک‌‏ها و گرجی‌‏ها را به عقب براند؛ اما این کارها را خردمندانه اجرا نکرد. درنهایت، بی‌رحمی‌‏اش گریبان خودش را گرفت و خدمتکارانش او را کشتند.

فتحعلی‌شاه قاجار

آغا محمدخان فرزندی نداشت؛ به همین دلیل بعد از او برادرزاده‌اش، فتحعلی‌خان، بر اریکه‌ی قدرت تکیه زد و دومین پادشاه تاریخ قاجاریان شد. او موفق شد همه‏‌ی مشکلات، ازجمله دیگر مدعیان تاج‌‏وتخت را از میان بردارد. صدراعظم او، حاج ابراهیم‌خان کلانتر، در این لشکرکشی‏‌ها بسیار کمک‌‏کننده بود. وقتی قدرت فتحعلی‌شاه تثبیت شد، در یک روز دستور داد چندین نفر را دستگیر و قطع عضو و تبعید کردند و برخی را زیر شکنجه کشتند. صدراعظم هم در بین این افراد بود؛ زیرا فتحعلی‌شاه او را تهدیدی برای تاج‌‏وتخت می‌‏دید.

پس از آن، زمانی که فتحعلی‌‏شاه احساس آرامش کرد، پسرانش را برای حکمرانی به قسمت‏‌های مختلف ایران فرستاد. پس از به‏‌انجام‌‏رساندن این کارها، برای گذراندن وقت خود با همسرانش و لذت همراهی با شعرا و تملق‏‌گویانش، باقی عمر را در حرم‏‌سرای بزرگ خود گذراند. او عصاره‌ی بی‌لیاقتی و وطن‌فروشی بود. دو عهدنامه‌ی خائنانه‌ی ترکمانچای و گلستان در دوره‌ی او امضا شد.

در طی این قراردادها، بخش‌‏هایی از ایران برای همیشه به روسیه سپرده شد. او در نهایت در سن 62سالگی بعد از 37 سال حکومت درگذشت.

محمد‌شاه قاجار

پس از مرگ فتحعلی‌‏شاه، پسرش محمد‌میرزا بر تخت نشست. او با حمایت دولت‏‌های روسی و بریتانیایی، به‌‏راحتی رقبا را کنار زد. میرزا ابوالقاسم، صدراعظم وی، اصلاحاتی را در دربار و مدیریت آغاز کرد. البته، این اصلاحات به‏‌هیچ‌‏وجه برای درباریان خوشایند نبود. او حتی تأثیر شاه و همراهان نزدیکش در مسائل قانونی را محدود کرد.

درباریان با افکار و منابع مالی خارجی‌‏ها حمایت می‏‌شدند و محمدمیرزا را به میرزا ابوالقاسم بدبین می‌‏کردند. آن‏‌ها به محمدمیرزا القا کردند که صدراعظمش قصد جایگزین‏‌کردن او را دارد. بریتانیا هم روی همین هدف کار می‌‏کرد. سرانجام، شاه دستور داد صدراعظم را دستگیر کنند؛ بعداً او را در زندان خفه کردند. اعمالی ازاین‌‏دست، در تاریخ قاجاریان بسیار معمول بود.

حاج میرزا آقاسی به‏‌عنوان صدراعظم بعدی انتخاب شد. او در کشتن صدراعظم قبلی نقشی اساسی ایفا کرده بود. دو سال بعد، محمدشاه فهمید که حاج میرزا آقاسی نمی‏‌تواند این کار را با کفایت انجام دهد؛ ولی به این دلیل که معلم معنوی محمدشاه بود، جرئت نکرد او را از منصبش کنار بگذارد.

حمله‏‌ی محمدشاه به هرات، با تهدید و نارضایتی بریتانیایی‌‏ها مواجه شد. بریتانیا جزیره‌‏ی خارک در خلیج‌فارس را اشغال کرد. حرکت بعدی محمدشاه، تنبیه عثمانی‌‏ها بود؛ زیرا آن‌ها کربلا را اشغال کرده بودند.

روسیه و بریتانیا، بین ایران و دولت عثمانی واسطه شدند. نتیجه‌‏ی آن معاهده‌‏ای بود که طبق آن کرانه‌‏ی غربی اروندرود (عرب‏‌ها به آن شط‌العرب می‌گویند) به ایران تعلق گرفت و کشتی‏‌های ایرانی توانستند در نیمه‏‌ی شرقی آن کشتیرانی کنند.

ناصرالدین‌شاه

پس از مرگ محمدشاه، پسر هفده‏‌ساله‌‏اش، ناصرالدین جانشین وی شد. او تقریباً ۵۰ سال حکومت کرد و شاهی است که در تاریخ قاجاریان با سفر به اروپا و حرم‏سرای پرجمعیتش شناخته می‌شود. میرزا تقی‌خان فراهانی برای به‏‌حکومت‌‏رسیدن ناصرالدین‌شاه بسیار تلاش کرد و به‏‌عنوان صدراعظم او انتخاب شد. او به‌‏نام «امیرکبیر» شهرت یافت. امیرکبیر سعی کرد در سیستم مدیریتی فاسد دربار اصلاحاتی به وجود آورد.

امیرکبیر ارتش را مجدداً سازماندهی کرد و لباس رزم یکسان برای نظامیان تهیه نمود، سیاست‌‏های هزینه را بهبود بخشید، حقوق و مقرری‏‌های نامعقول را حذف و تنظیم کرد و روزنامه‌‏ای دولتی به‌‏نام «وقایع اتفاقیه» را به طبع رساند. او طلایه‌‏دار نوسازی ایران به حساب می‌‏آید.

امیرکبیر مدرسه‏‌ی مدرنی به‌‏نام «دارالفنون» برای مطالعات نظامی و مهندسی و پزشکی تأسیس کرد. او همچنین معلمانی از اتریش و ایتالیا و فرانسه استخدام نمود. پیش از افتتاح مدرسه، به ناصرالدین‌شاه القا کرده بودند که محبوبیت امیرکبیر تهدیدی برای تاج‌‏وتخت اوست. درنهایت قاجاریان وجود او را برنتافتند و شاه را وادار کردند که او را به کاشان تبعید کند. این پاک‌‏باخته‌ی وطن به توطئه‏‌ی درباریان و حکم شاه در خون خود غلتید و به کام مرگ رفت. امیرکبیر قربانی فتنه‏‌ها و توطئه‏‌های مادر ناصرالدین‌شاه و میرزا آقاخان نوری شد. مرگ این مرد میهن‌پرست نقطه‌ای سیاه در تاریخ قاجاریان است.

بعد از او، میرزا آقاخان نوری با حمایت انگلیسی‌ها به وزارت رسید. او شهروندی بریتانیایی بود. همان‏‌طور که ناصرالدین‌شاه وقت خود را با لذت‏‌های مختلف سپری می‌‏کرد، میرزا آقاخان مشغول خیانت به کشور بود. سرانجام، ناصرالدین‌شاه او را از منصبش خلع کرد.

اعتمادالدوله جایگزین او شد و اصلاحات امیرکبیر را متوقف کرد. میرزا حسین‌خان سپه‌سالار، تنها صدراعظم ناصرالدین‌شاه بود که کار خود را وقف اصلاحات امیرکبیر کرد؛ ولی او نیز مرگی مشابه امیرکبیر داشت. او بود که ناصرالدین‌شاه را به سفرهای خارجی تشویق می‌کرد تا به این وسیله بتواند لزوم اصلاحات را به او بفهماند. نتیجه‏‌ی آن سفرها فقط هدردادن بودجه و به‌‏بارآوردن ننگ برای کشور بود.

درنتیجه‌‏ی سوءاستفاده‌‏ی ناصرالدین‌شاه از بودجه، ایران مجبور شد امتیازات تجاری و نظامی و بانکداری زیادی به روس‏‌ها و بریتانیایی‏‌ها بدهد. در‌نهایت میرزا رضا کرمانی، ناصرالدین‌شاه را در نزدیکی حرم شاه عبدالعظیم ترور کرد.

مظفرالدین‌شاه

بعد از ترور ناصرالدین‌شاه، پسر چهارمش، مظفرالدین برای برتخت‌‏نشینی از تبریز عازم تهران شد. او نیز چون پدر تشنه‌ی هوس‏رانی و خوش‏گذرانی بود و کاردانی لازم را برای اداره‌‏ی مملکت نداشت.

او برای اولین سفرش به اروپا، از روسیه وام گرفت و در ازای آن، درآمد گمرکات ایران به‌‏استثنای گمرک کرمان و خلیج‌فارس را در اختیار بانک استقراضی روس در تهران قرار داد. بعد از آن هم بارها این وام‌‏گرفتن‏ برای سفر تکرار شد که حاصلی جز فقر و ننگ برای ایرانیان نداشت. واگذاری حفاری و برداشت نفت نیز در این دوره به شرکت فرانسوی دارسی سپرده شد.

اغلب درباریان، جیره‌خوار یا تحت‌‏تأثیر سیاست‌های بریتانیا و روسیه بودند و بر مردم ستم بسیار روا می‌داشتند. بی‌خیالی شاه نسبت به اوضاع وخیم مملکت و رفتار کارگزاران و وزرای دربار، کم‌کم مردم را به شورش و اعتراض کشاند.

شخصیت‌‏های مذهبی به امین‏‌السلطان، صدراعظم مظفرالدین‌شاه اعتراض کردند و در‌نتیجه‏‌ی اعتراض آن‏‌ها، صدراعظم برکنار و «عدالت‌خانه» یعنی خانه‌‏ی عدالت تأسیس شد.

انقلاب مشروطه ایران

تنها راه‌‏حل برای جلوگیری از فساد دولت و دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران این بود که شاه مجبور باشد نسبت به نظام‌‏نامه‌‏ی قانونی مکتوب، پاسخ‏گو باشد. در سال ۱۹۰۵ میلادی، این ایده به جنبشی مردمی به‌‏نام «انقلاب مشروطه» تبدیل شد. در تاریخ قاجاریان، این انقلاب گامی بزرگ و روبه‌‏جلو بود که مردم برداشتند.

بعد از تقریباً یک سال از تظاهرات و اعتصابات، مظفرالدین‌شاه وادار شد با خواسته‏‌ی انقلابیان موافقت کند. بنابراین، تصمیم بر این شد مجلس منتخبی تشکیل شود که قانون اساسی‌‏ای تدوین کند تا قدرت سلطنتی محدود شود. افزون بر این، مقرر شد نظام پارلمانی حکومت را ایجاد کند و اختیارات قوه‏‌ی مقننه را تعیین نماید.

مظفرالدین‌شاه اندکی پس از امضای حکم مشروطیت درگذشت و پسرش محمدعلی‌شاه جایگزین وی شد.

محمدعلی‌شاه

او ششمین پادشاه دودمان قاجار بود. در دوره‌ی او مجلس مشروطه تأسیس شد؛ ولی شاه که آن را محدودکننده‌ی قدرت خویش می‌دید، چندان سر مدارا با مجلسیان نداشت و بالاخره به دستور وی، لیاخوف روسی مجلس ایران را به توپ بست. گروهی از آزادی‏‌خواهان و نمایندگان مجلس، چون جهانگیرخان صوراسرافیل دستگیر شدند و در باغ شاه به قتل رسیدند.

محمدعلی‌شاه خیانتکارانه دست روس‌‏ها را در ایران باز گذاشت تا لشکریانشان در تبریز بر جان و مال آزادی‌‏خواهان و مشروطه‌چی‌ها حمله‌‏ور شوند و فجایع دردناکی بیافریند. احمد کسروی در کتاب «تاریخ هجده‌ساله‌ی آذربایجان» شرح آنچه بر مردم تبریز رفت و اعدام و تیرباران جوانان ایرانی را با جزئیات شرح داده است، جنایاتی که با چراغ سبز شاه قاجار به روس‌ها رخ داد.

محمدعلی‌‌شاه در سال پایانی حکومتش چنان به کشتار و اعدام و ستم بر مردم و مشروطه‌چی‌ها اصرار ورزید که در تاریخ قاجاریان، آن سال را «دوره‌ی استبداد صغیر» می‌نامند. اما آزادی‏‌خواهان در برابر وی کوتاه نیامدند و با جان‌فشانی‌های افرادی چون ستارخان و باقرخان، درنهایت، محمدعلی‌شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و از ایران رفت. پس از او، پسر دوازده‌‏ساله‌اش، احمدشاه به حکومت رسید.

پایان کار تاریخ قاجاریان

مجلس احیا شد؛ اما احیاشدن مجلس نتوانست به نفوذ کشورهای خارجی بر ایران خاتمه دهد. هم‏زمان با برتخت‌‏نشستن احمدشاه ۱۴ساله، جنگ جهانی اول آغاز گردید. ایران اعلام بی‏‌طرفی کرد. بااین‏‌حال، عثمانی‏‌ها از غرب و روس‌‏ها از شمال و بریتانیایی‌‏ها از جنوب، خاک ایران را اشغال کردند. وقوع جنگ در آن مناطق باعث شد روستاهای زیادی تخریب و هزاران نفر غیرنظامیان ایرانی کشته شوند و وضعیتی نزدیک به قحطی به وجود آید.

بریتانیا با دیدن تحولات اجتماعی‏‌سیاسی روسیه پس از وقوع انقلاب کمونیستی در آنجا، تصمیم گرفت از ورود این ایدئولوژی به ایران و هند جلوگیری کند. اگر چنین اتفاقی می‏افتاد، منافع بریتانیا در این دو کشور نیز به خطر می‌‏افتاد، به‌‏ویژه امتیاز انحصاری اکتشاف نفت در ایران که آن را برای ‏مدت ۶۰ سال دریافت کرده بود.

در سال ۱۹۰۸ میلادی، نفت در جنوب‏‌غرب ایران کشف شد و صادرات آن از سال ۱۹۱۱ آغاز گردید. بریتانیایی‌‏ها ۵۱درصد از سهم «شرکت نفت ایران و انگلیس» را داشتند که برای آن‏‌ها سود بسیار زیادی به همراه داشت. بنابراین، انگلیس ترجیح می‏‌داد در ایران دولت مرکزی مقتدری سرکار باشد که احمدشاه چنین شخصیتی نبود.

درنتیجه، بریتانیا رضاخان را انتخاب کرد که فرمانده‏‌ی نظامی ناشناخته‌‏ای در قوای قزاق مازندران و تنها نیروی نظامی ایران بود. آن زمان، مجلس تعطیل بود و اعتراضات روزنامه‌‏نگاران به جایی نمی‌‏رسید. بنابراین، انگلیسی‌ها فرصتی یافتند تا بتوانند با کودتایی او را به قدرت برسانند. آن‌ها چهار سال به او کمک کردند تا شورش‌‏ها را سرکوب و نظم را برقرار کند.

این‏‌گونه بود که تاریخ قاجاریان به پایان رسید و تاریخ ایران با به‏‌قدرت‌‏رسیدن سلسله‏‌ی پهلوی، پا به عصر جدیدی نهاد.

تاریخ قاجاریان، تاریخ پیمان‌های ننگین

در طول تاریخ قاجاریان، پیمان‏‌های شرم‏‌آوری با خارجی‌‏ها بسته شد. جنبش‌‏های میهن‌‏پرستانه‌‏ی برخی از افراد هم نتوانست مانع از وقوع چنین رویدادهایی شود. زمانی که فتحعلی‌شاه به‌‏عنوان پادشاه بر ایران حکمرانی می‏کرد، عباس‌میرزا مسئول دفاع از مرزهای ایران در برابر روس‌‏ها بود. او به‌‏مدت ۱۰ سال در جبهه‌‏های جنگ، شجاعت بسیاری از خود نشان داد؛ اما موفقیتی کسب نکرد.

ایران مجبور بود عهدنامه‏‌ای موسوم به «گلستان» را بپذیرد و همه‏‌ی سرزمین‌‏های شمال رود ارس، شامل گرجستان و قفقاز را به روسیه واگذار کند. افزون بر این، ایران از داشتن ناو جنگی در دریای کاسپین محروم شد. میانجی‌‏گری بریتانیا در این پیمان صلح، به‌نفع روس‏ها بود؛ زیرا آن‌‏ها نیاز داشتند روابط خود با روسیه را تقویت کنند.

درنتیجه، چندین نفر از درباریان و نخبگان و همین‌‏طور روحانیان مخالفت خود را با عملکرد دولت ایران در ازدست‌‏دادن آن بخش‌‏های کشور اعلام کردند. چنین بود که ایده‌‏ی ازسرگیری جنگ علیه روس‌‏ها، ترویج شد و بازهم جنگ بین ایران و روسیه آغاز گردید. ایران خوب پیش می‌‏رفت تا اینکه رقابت بین شاهزادگان و اختلاف‏‌نظر بین فرماندهان فزونی یافت و عده‌‏ای عقب‌‏نشینی کردند و عده‌‏ای جنگ را ترک نمودند. ارتش ایران کند و ضعیف شد و بار دیگر تاریخ قاجاریان نشان داد که این سلسله در پی منافع شخصی خود است نه منافع کشور.

این بار هنگامی که روس‏‌ها سرزمین‌‏های خود را باز پس گرفتند، بیشتر پیشروی کردند و تبریز را هم تصرف نمودند. پیمان ننگین دیگری که ایران مجبور بود آن را امضا کند «ترکمانچای» نام داشت. بر اساس این پیمان، ایران مجبور بود هزینه‌‏ای برای نقض پیمان «گلستان» و همچنین خسارات و تلفات به‏‌بارآمده بپردازد. این خسارت و بی‌‏آبرویی برای ایران بسیار سنگین بود. البته این آخرین باری نبود که شاهان قاجار در برابر بیگانه سر خم کردند.

عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای، معاهده‌ی آخال، امتیاز رژی، امتیاز تالبوت، امتیاز نفت دارسی و بسیار عهدهای پنهان که درباریان قاجار با استعمارگران اروپایی و روسی بستند، قراردادهای ننگینی بود که دارایی و سرزمین ایران را به اندک بهایی به بیگانگان ‌سپرد. شاهان قاجار قلم در خون جوانان ایران زمین می‌زدند و برگه‌های خائنانه را امضا می‌کردند. عارف قزوینی در همین دوران تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را سرود که ناله‌ای جگرسوز از مرگ پاکان بود.

پرسش‌های متداول درباره تاریخ قاجاریان

اگر پاسخ پرسش خود را در اینجا پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌های زیر این پست برای ما کامنت بگذارید و سوالتان را بپرسید. ما حتما به آن پاسخ خواهیم داد.

پادشاهان سلسله‌ی قاجار، به‏‌ترتیب چه کسانی هستند؟

آغا محمدخان قاجار، فتحعلی‌شاه، محمدشاه، ناصرالدین‌شاه، مظفرالدین‌شاه، محمدعلی‌شاه و احمد‌شاه قاجاریانی بودند که به‌‏ترتیب در ایران حکومت کردند.

سلسله‌ی قاجار چند سال بر ایران حکومت کرد و درنهایت چگونه برچیده شد؟

قاجاریان حدود 130 سال بر ایران حکومت کردند و آخرین شاه این دودمان، احمدشاه، توسط انگلیسی‌ها خلع و رضاخان جایگزین وی شد.

عهدنامه‌های ننگین ترکمانچای و گلستان در دوره‏‌ی کدام پادشاه قاجار امضا شد؟

این دو عهدنامه در زمان فتحعلی‌شاه قاجار بین ایران و روسیه بسته شد.

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قبلی
دیدنی های کرمانشاه؛ تنوع جاذبه‌ها از طبیعی تا تاریخی و تفریحی
تکیه بیگلربیگی؛ جاهای دیدنی کرمانشاه

دیدنی های کرمانشاه؛ تنوع جاذبه‌ها از طبیعی تا تاریخی و تفریحی

شهر کرمانشاه مرکز استان کرمانشاه است که در غرب ایران واقع شده است

بعدی
اثرات منفی گردشگری غیر مسئولانه بر محیط زیست
اثرات منفی گردشگری غیر مسئولانه محیط زیست

اثرات منفی گردشگری غیر مسئولانه بر محیط زیست

هنگامی که میزان بازدیدکنندگان مقصد گردشگری بیشتر از ظرفیت محیط زیست آن باشد،

نوشته‌های مشابه
مسابقه ایران شناسی ماهانه دستی بر ایران